(اگر زمین لحظه ای از حجت خالی باشد اهل خود را فرو خواهد برد)
یکی از مسایلی که ذهن تمام شیعیان را کمی تا قسمتی ابری در برگرفته و مقداری از دغدغه های آنها در سال 2014 تشکیل می دهد، علی الخصوص جوانان و نوجوانان این است که اگر ما در کربلا بودیم امام زمان خود را که امام حسین(ع) بود را ترک نمی کرده و تا پای جان برای ایشان شمشیر می زدیم!!
خب سوال اینجاست آیا تمام کسانی که در مقابل امامشان ایستاده بودند، نماز نمی خواندند؟روزه نمی گرفتند؟و خیلی از آنها برای پدر امام حسین(ع) یعنی حضرت امیرالامومنین علی(ع) مگر شمشیر در رکاب حضرتشان نزده بودند؟دوباره سوال اینجاست پس چرا در حالی که امام خود را می دیدند،بوی ایشان را حس می کردند و با ایشان هم صحبت بودند در مقابل امام خود ایستادند و ایشان را باطل خواندند.
یادمان نمی رود در کربلا امام حسین(ع) فرمودند آنقدر در شکم های شما مال حرام است که چشمانتان را به روی حق بسته اید.آیا فقط مال حرام باعث شد که در مقابل امام حسین(ع) بایستند و راه را بر او ببندند؟مسلما نه، ولی مال حرام یکی از عوامل آنهاست،آنها مهمترین و اصلی ترین هدف خود را که شناخت امام خود بود را فراموش کرده بودند و معرفتشان نسبت به اهل بیت به اندازه ای بود که به ضررشان نباشد.
ولی مردم این زمان چه ؟ آنها هم که بی معرفت هستند، یعنی فرزند امام حسین (ع) را در سال 2014 فراموش کردند و آن حضرت را در چاه غیبت به فراموشی سپردند و حضرت مهدی(ع) را ناظر براعمال رفتار خود نمی بینند.حضرت مهدی(ع) فرزند همان امام در کربلا است و کربلای ما فراموشی اماممان است و معتقدند امامی وجود ندارد ولی در اول نامه ، روایتی برخلاف این عقیده آورده شد.
چرا ما با امام زمان(ع) در مشکلات با ایشان هم صحبت نمی شویم و برای سلامتی ایشان و تعجیل در ظهورشان صدقه نمی دهیم و در دعاهای خود چه بهتر از دعای "اللهم کن لولیک..." را بخوانیم.
آقا جان امام حسین(ع)، من در این روز و این ساعت دوباره با فرزند شما حضرت مهدی(ع) بیعت کرده و تلاشم را نسبت به پیش، بیشتر کرده و فرزند شمارا فراموش نمی کنم و نخواهم کرد.
((امام رضا علیه السلام می فرماید:مثل المومنین فی قبولهم ولاءامیرالمومنین علیه السلام فی یوم غدیرخم کمثل الملائکه فی سجودهم لادم ومثل من ابی ولا امیرالمومنین یوم الغدیر مثل ابلیس))
مثل مومنین امیرالمومنین درروزغدیرخم مثل ملائکه درسجودشان مقابل حضرت آدم علیه السلام است،ومثل کسانی که درروزغدیرازولایت امیرالمومنین علیه السلام سرباززدند مثل شیطان است.((سند:عوالم،ج15.3ص 224))
کتاب خطابه غدیردریازده بخش به طورخلاصه جمع بندی شده وحقایقی که تابه حال نشنیده ایم یابا آنها برخوردوتوجه نکرده ایم آمده است که این بخش ها شامل:1متن کامل خطبه پیامبر اکرم درغدیرخم.2فرمان الهی برمطلبی مهم.3اعلان رسمی ولایت وامامت دوازده امام.4معرفی وبلند کرد امیر المومنین بدست پیامبر.5تاکید برتوجه امت به مسئله امامت.6اشاره به کار شکنیهای منافقین.7پیروان اهل بیت(ع)ودشمنا ایشان.8حضرت مهدی عجل الله فرجه.9مطرح کردن بیعت.10حلال وحرام-واجبات ومحرمات.11بیعت گرفتن رسمی...
ازاین یازده موردیکی رابه طورخلاصه بیان می کنم:بدانید که آخرین امامان،مهدی قائم ازماستاوستغالب برادیان،اوست انتقام گیرنده ازظامین،اوست فاتح قلعه ها ومنهدم کننده آنها،اوست غالب برهرقبیله ای ازاهل شرک وهدایت کننده آنان.بدانید که اوست گیرنده انتقام هرخونی از اولیا خدا.اوست یاری دهنده ی دین خدا.بدانید که اوست استفاده کننده ازدریایی عمیق.اوست که هرصاحب فضیلتی رابه قدرفضلش وهرصاحب جهالتی را بقدرجهلش نشانه میدهد.اوست انتخاب شده واختیارشده خداوند.اوست وارث هرعلمی واحاطه دارنده به هرفهمی.بدانید که اوست خبردهنده از پروردگارش،وبالابرنده آیات الهی.
اوست هدایت یافته محکم بنیان.اوست که کارها به اوسپرده شده است.اوست که پیشینیان به اوبشارت داده اند اوست که به عنوان حجت باقی می ماند وبعدازاوحجتی نیست.هیچ حقی نیست مگرهمراه او،وهیچ نوری نیست مگرنزداو.بدانید اوکسی است کهغالبی براو نیست وکسی برضداوکمک نم شود.اوست ولی خدادرزمین وحکم کننده اوبین خلقش وامین او برنهان وآشکارش.....
شیخ در کتاب مجالس خود نقل میکند که امام جعفر صادق علیه السلام ازپدران گرامی شان صلوات الهج علیهم اجمعین چنین روایت نمود: عباس بن عبد المطلب ویزید بن قعنب در مکانی روبروی خانه کعبه، درجمع هاشمیان وقبیله عبدالعزی نشسته بودندکه فاطمه بنت اسد مادرامیرمؤمنان علی علیه السلام واردشد. آن روز، روزی بودکه نه ماه دوران بارداری ایشان تکمیل شده بود.
درمقابل خانه خدا ایستاده بود که درد زایمان به سراغ اوآمد. دراین هنگام فاطمه روبه سوی آسمان کردو گفت: خداوندا! من به تو وبه آن چه که پیامبرت ازسوی تو آورده و به همه پیامبرانت و به همه کتب آسمانی ایمان دارم. من سخن جدم ابراهیم را تصدیق می کنم؛ همو که خانه ات را بنا کرد. از تو می خوا هم به حق این خانه وکسی که آن را بنا کرد و به حق کودکی که در شکم دارم و با من سخن می گوید و همدم من است - و من یقین دارم که او یکی از آیات و نشانه های توست- این وضع حمل را بر من آسان گردانی.
عباس بن عبدالمطلب و یزید بن قعنب می گویند: هنگامی که فاطمه بنت اسد سخن گفت و دعا کرد، دیدیم که شکافی در پشت خانه کعبه ایجاد شد و فاطمه از آن شکاف وارد خانه کعبه شد و از دید ما پنهان شد. سپس دوباره به اذن خداوند یکتا دیوار به حالت اول خود بازگشت و شکاف از بین رفت. پس از آن هر چه سعی کردیم در را باز کنیم تا یکی از زنان به کمک او برود موفق نشدیم. در این هنگام بود که دانستیم این یک امر الهی است. فاطمه سه روز در خانه کعبه ماند و این ماجرا در بین همه اهالی مکه پخش شد و زنها در کوی و برزن ودر خانه های خود از آن سخن می گفتند.
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: پس از سه روز مجددا همان شکاف باز شد و فاطمه در حالی که علی علیه السلام را در آغوش داشت از داخل خانه بیرون آمد. سپس گفت: ای مردم! خداوند عزوجل از بین خلق خود مرا برگزیده و مرا بر زنان برگزیده قبل از خودم برتری داده است. همانا خداوند، آسیه دختر مزاحم را برگزید. او پنهانی خداوند را در جایی که خداوند دوست داشت فقط در مواقع اضطراری پرستیده شود، عبادت می کرد.
همچنین خداوند مریم دختر عمران را برگزید و تولد عیسی بر او آسان گشت. او در بیابانی،تنه نخل خشکیده را تکان داد واز آن خرمای تازه برایش فرو ریخت. و خداوند متعال مرا برگزید و بر آن دو و بر تمامی زنان قبل از خودم برتری داد؛ چرا که من فرزند خود را در بیت عتیق (خانه کهن) او به دنیا آوردم و به مدت سه روز در آنجا ماندم و از میوه ها و غذاهای بهشتی تناول کردم.
هنگامی که فرزند خود را در دست داشتم و خواستم از آنجا خارج شوم، ندایی آسمانی به گوشم رسید که می گفت: ای فاطمه! نام او را علی بگذار. چرا که من بزرگ و بلکه بزرگترین هستم و او را از قدرت خود و شکوه و عزت خود و عدل و داد خود آفریدم و نام او را از نام خود برگرفتم واو را مؤدب به ادب خود کردم و او اولین کسی است که بر بالای خانه من اذان می گوید و بت ها را می شکند و آنها را به زمین میزند و مرا بزرگ می دارد و تکریم می کند و نوای لا اله الا الله را همه جا سر می دهد و پس از حبیب من و پیامبرم و برگزیده خلقم محمد صلی الهن علیه و آله و سلم که فرستاده و وصی من است، اوست امام و راهبر. پس خوشا به حال دوستداران و یاری دهندگان او و وای بر کسی که از فرمانش سرپیچی کند و اورا خوار گردانده و حق او را انکار کند.
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که ابوطالب او را دید خشنود گشت و علی علیه السلام به او فرمود: سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد ای پدر. سپس رسول خدا صلی الهب علیه و آله وسلم وارد شد در این هنگام علی علیه السلام تکانی خورد و به روی او لبخندی زد وفرمود: درود و رحمت خداوند بر تو باد ای پیامبر خدا.
سپس به اذن خداوند به سخن درآمد و این آیات را تلاوت کرد:«بسم الهد الرحمن الرحیم قد افلح المؤمنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون...». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آنها به واسطه تو رستگار شدند و تمام آیات را قرائت کرد تا آنجا که می فر ماید:« اولئک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون». پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به خدا سوگند که امیر آنها تویی و علم خود را در خدمت آنها قرار می دهی و آنان از علم تو بهره می گیرند و به خدا سوگند که تو راهنمای آنهایی و آنها به واسطه تو ست که راه خود را می یابند.
(اما متاسفانه بعد از سالها که پیامبر از دنیا رفت، حق جانشین ایشان را غصب کرده و ایشان را خانه نشین نمودند. استفاده کردن از علم ایشان که جای خود دارد که تعداد استفاده کنندگان از علم ایشان حتی به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد. آنها خلیفه الهی را کنار زدند و برای خودشان برنامه ریختند و خلیفه انتخاب کردند که این بر خلاف سنت خداوند است.)
سپس رسول خدا صلی اله. علیه وآله و سلم به فاطمه فرمودند: به نزد عمویش حمزه برو و بشارت تولدش را به او او بده. فاطمه به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد، اگر من بروم، چه کسی به کودک غذا خواهد داد؟ پیامبر فرمود: من خود او را سیر خواهم کرد. فاطمه پرسید: شما یا رسول الهخ؟ پیامبر پاسخ داد: بله. و زبان خود رادر دهان علی علیه السلام گذاشت. در این هنگام دوازده چشمه از زبان مبارک پیامبر جوشید و به این مناسبت آن روز، روز ترویه نامگذاری شد.
فردای آنروز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به نزد فاطمه آمد، هنگامی که چشم علی علیه السلام به پیامبر افتاد به او سلام کرد و به رویش خندید و به او اشاره کرد که مرا در آغوش گیر و از آن چه که دیروز به من نوشاندی دوباره بنوشان.پیامبر صلی اله علیه وآله وسلم او را در آغوش گرفت. سپس فاطمه گفت: به خدای کعبه سوگند که علی علیه السلام پیامبر صلی الها علیه وآله وسلم را شناخت. امام جعفر صادق علیه السلام می فرماید از این گفته فاطمه بود که روز عرفه را عرفه نامیدند. یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام رسول خدا صلی اله علیه و آله و سلم را شناخت.
شیخ مفید در ارشاد می نویسد که بعضی از احبار یهود به نزد ابوبکر آمدند و از او سوال کردند که تو خلیفه پیغمبر این امت هستی ؟ گفت : بله
یهودی گفت : ما در کتب یافته ایم که خلفاء انبیا ، اعلم همه امت باشند . خبر بده مرا از خدای خود که در کجاست . ابوبکر گفت : در آسمان است . در عرش خود .
یهودی گفت : بنابراین زمین از خدای شما خالی است و لازم دارد که خدای متعال در یک مکانی که غیر مکانی است ، باشد .
ابوبکر گفت : این سخن زنادقه است که می گویی از نزد من دور شو والاّ فرمان می دهم تا سر از بدن تو بردارند . یهودی برگشت و از گفتار ابوبکر همی تعجب کرد که : این چگونه خود را خلیفه پیغمبر می داند و به اسلام استهزاء می کند . به ناگاه امیرالمومنین را ملاقات کرد و حضرت فرمود : ای مرد یهودی ! خبر تو به من رسید که از ابوبکر چه پرسیدی که او تو را تهدید کرد و نتوانست جواب بگوید . اکنون من تو را جواب می گویم . آگاه باش که نمی توان گفت خدا کجاست.
خداوند خالق مکان هاست و بالاتر از این است که برای او چیزی و مکانی فرض کرد . او در همه جا حاضر و ناظر است و محیط به هر شیئی هست و هیچ چیز به او محیط نمی شود و او را مس نمی کند.فقط علم خدا به او محیط است . من آنچه در کتاب شما دیدم به تو خبر می دهم. اگر مطابق با آن باشد ایمان می آوری ؟
یهودی گفت : البته ایمان می آورم .
حضرت فرمود : در فلان جای کتاب شماست که موسی بن عمران یک روز نشسته بود ملکی از شرق آمد . موسی بن عمران از او پرسید از کجا آمده ای ؟ گفت : از نزد پرور دگار خود.
کلکی دیگر آمد. از او پرسید از کجا آمده ای؟ گفت : از مغرب از نزد پروردگار خود.
ملکی دیگر آمد . از او پرسید از کجا آمده ای ؟ گفت : از آسمان هفتم . از نزد پروردگار خود .
ملکی دیگر آمد . از او پرسید از کجا آمده ای ؟ گفت : از طبقه هفتم زمین از نزد پروردگار خود.
آن وقت موسی (علیه السلام) گفت : پاک و منزه است خدایی که مکانی از او خالی نیست و در مکانی نیست نزدیک تر از هر مکان . یهودی گفت : «اشهد ان هذا هو الحق و انک احق بقام النبی ممن استولی علیه اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و اشهد انک وصیه و خلیفته من بعده قال المفید و امثال هذه الاخبار کثیره »
منبع:« کتاب قضاوت های حضرت امیرالمومنین (ع) ـ شیخ ذبیح الله محلاتی ـ صفحه 213 »
نام مقدس ایشان فاطمه کبری علیه السلام ومعصومه لقب ایشان است که امام رضا علیه السلام به ایشان اطلاق کرده است.دلیل اینکه نام ایشان فاطمه کبری میباشداین است که ایشان چند خواهر دیگربه نام های فاطمه وسطی"فاطمه صغری"فاطمه اخری"داشتندوایشان بزرگترینشان (کبری)بودند.
این دخترپاک ومعصوم امام موسی کاظم علیه السلام درروز اول ذی قعده الحرام سال173هجری قمری درمدینه ازمادر پاکش نجمه خاتون متولد شدودومین وآخرین فرزند نجمه خاتون بود که25 سال پس ازامام رضا علیه السلام فرزند بزرگتر نجمه خاتون چشم به جهان گشود. بیش از ده سال ازعمرشریفشان نگذشته بودکه پدربزرگوارشان امام موسی کاظم علیه السلام بازهر........هارون به شهادت رسیدوسایه ی غم واندوه برقلب شریفشان احاطه یافت.
پس ازان تنها دلخوشی ومایه ارامش ایشان برادربزرگوارشان امام رضا(ع)بودنداما ناگهان مامون نیرنگ بازوملعون راه پدرش را در پیش گرفت ووجود مقدس امام رضا علیه السلام را ازکانون خانواده جدا کرده وان حضرت را با ظاهری محترمانه اما به اجبار به سفری بی باز گشت به خراسان وادار نمود.یک سال پس ازسفرامام رضا علیه السلام به خراسان ان امام بزرگوار به وسیله ی نامه خواهر خویش رابه خراسان دعوت کردند وان بانوی بزرگوارامر امام خودراباوجود خطرهای سرراه اطاعت کردند.
البته ایشان برادران وبرادرزادگان خویش رادر طول مسافرت درکنار خود داشتندتابه شهر ساوه رسیدند.در شهر ساوه به دستورمامون بین همراهان حضرت معصومه علیه السلام ودشمنان خاندان عترت وطهارت جنگ سختی در گرفت وتمامی همراهان ایشان به شهادت رسیدند واین بارهم غم سنگینی بر دل ایشان نشست.درآن زمان مردم قم سررسیده بودندوایشان را به شهر خویش بردندتاازشردشمنان درامان بمانند.براساس برخی از اسنادتاریخی درروز23ربیع الاول201هجری قمری حضرت معصومه علیه السلام در میان استقبال پرشورمردم قم وارد این سرزمین شدندوپس از17روزماندن درقم وتحمل بیماری چشم از جهان فرو بستند(یاشهید شدند).
فضیلت
درفضیلت این بانوی عظیم الشان همان پس که ایشان درحدیثی توسط امام رضا علیه السلام لقب معصومه راصاحب شده اند که این ویژگی معصوم بودن پیش از ایشان تنها به حضرت زهرا سلام ا..علیها اطلاق شده است واینکه طبق حدیث امام صادق علیه السلام ایشان شفاعت کننده ی شیعیان درقیامت اند.در ادامه به این دوحدیث اشاره می کنیم.امام صادق علیه السلام می فرماید:آگاه باشید که خداحرمی داردوان مکه است و پیامبرخداحرمی دارد وآن مدینه است و امیرمومنان حرمی داردوآن کوفه است.اگاه باشیدکه حرم من و فرزندان من بعدازمن قم است.اگاه باشیدکه قم کوفه کوچک ماست.بدانید که بهشت هشت در دارد سه تای ان به سوی قم است.
بانویی از فرزندان من به نام(فاطمه)دخترموسی درانجا رحلت میکند که همه شیعیان ما با شفاعت او واردبهشت میشوند.امام رضا علیه السلام فرمودند:من زارالمعصومه بقمکمن زارنی:یعنی:هر کس معصومه را درقم زیارت کندمانندکسی است که مرازیارت کرده باشد.همین حدیث امام رضا علیه السلام وبیان امام صادق علیه السلام که می فرماید ایشان شفاعت کننده ی شیعیان هستند و همچنین صدور زیارت نامه ازجانب امام رضا علیه السلام برای ایشان که به جز حضرت زهرا سلام ا...برای بانوی.......نشده است به روشنی نشان دهنده ی معصومیت آن بانوست.
فضیلت زیارت آن حضرت:
امام رضا علیه السلام درفضیلت زیارت حضرت معصومه علیه السلام فرمودند.(من زارهافله الجنه)یعنی هر کس اورازیارت کندبهشت ازان اوست.همچنین ایشان فرموده اند: (من زارالمعصومه بقم کمن زارنی)یعنی:هرکس حضرت معصومه رادرقم زیارت کند همانند کسی است که مرا زیارت کرده است.
حسن بن نوفلی گوید : وقتی حضرت رضا علیه السلام بر مأمون وارد شدند ، خلیفه به فضل بن سهل دستور داد تا علمای ادیان و متکلمین مثل جاثلیق1 ، رأس الجالوت ،رؤسای صابئین ،هِربِذ بزرگ ، وزردشتی ها ،عالم رومیان و علمای علم کلام را گرد هم آورده تا گفتار و عقائد حضرت رضا علیه السلام و نیز اقوال آنان را بشنود .
فضل بن سهل نیز آنان را فرا خواند و مأمون را از حضور ایشان با خبر ساخت ، خلیفه نیز دستور داد تا همه را نزد او حاضر کنند ، و پس از خوش آمد گویی به ایشان گفت : شما را برای کار خیری فرا خوانده ام ، مایلم پا پسر عمویم که از مدینه به اینجا آمده مناظره کنید ، فردا اول وقت به اینجا بیایید و کسی از این دستور سرپیچی نکند . ایشان نیز اطاعت کرده و گفتند :
ای امیرالمومنین به خواست خدا فردا اول وقت در این محل حاضر خواهیم شد .نوفلی گوید : ما نزد آن حضرت سرگرم صحبت بودیم که ناگاه یاسر ؛خادم آن حضرت وارد شده و فرمود : سرور من ! امیرالمومنین به شما سلام رسانده و فرمود : برادرت قربانت شود ! دانشمندان مذاهب مختلف ، و علمای علم کلام ، همگی نزد من حضور دارند ، آیا مایلید نزد ما آمده و با ایشان به بحث و گفتگو پردازید ؟ وگرنه خود را به زحمت نینداخته در صورت تمایل ما به خدمت شما بیاییم .
حضرت فرمود : به او سلام برسان و بگو متوجه منظور شما شدم، به خواست خدا فردا صبح خواهم آمد . راوی ادامه داد : هنگامی که یاسر رفت : آن حضرت رو به من کرده فرمود :
«ای نوفلی! تو عراقی هستی و أهل عراق طبع ظریف و نکته سنجی دارند ، نظرت درباره این گرد همایی از علمای ادیان و أهل شرک توسط مأمون چیست؟ »
گفتم : او قصد آزمودن شما را دارد و کار نامطمئن و خطرناکی کرده است ،حضرت فرمود : چطور؟ گفتم : متکلمین و أهل بدعت ؛ مثل علما نیستند ، چون عالم ؛مطالب درست و صحیح را انکار نمی کند ، ولی ایشان و همه أهل انکار و مغالطه اند ، اگر بر اساس وحدانیّت خدا با ایشان بحث کنید ، خواهند گفت : وحدانیّتش را ثابت کن ، و اگر بگوئید : محمد صلی الله علیه و آله رسول خداست ، می گویند : رسالتش را ثابت کن ، سپس مغلطه می کنند ، و باعث می شوند که خود شخص ؛ دلیل خود را باطل کند و دست از حرف خویش بردارد ، قربانت گردم ، از ایشان برحذر باشید و خود را مواظبت کنید.حضرت ضمن تبسّمی فرمود : ای نوفلی ، آیا ترس آن داری ایشان دلائل مرا باطل کرده و مجابم سازند ؟! گفتم : نه به خدا ، درباره شما چنین هراسی ندارم و امیدوارم خداوند شما را بر ایشان پیروز فرماید .
فرمود : ای نوفلی !می خواهی بدانی مأمون چه وقت از این کار پشیمان خواهد شد ؟ گفتم : آری.
« وقتی که نظاره کند که با أهل تورات با توراتشان و با أهل انجیل با انجیلشان و با أهل زبور با زبورشان و با صائبین با عبری و با زردشتیان به فارسی و با رومیان به رومی و با هر فرقه ای از علما به زبان خودشان بحث می کنم ، و آنگاه که همه را مجاب کردم و در بحث بر همه چیره شدم و تمام ایشان سخنم را پذیرفتند ، مأمون در خواهد یافت آنچه به دنبال آن می باشد در خور او نیست در این زمان است که پشیمان خواهد شد، لاحول و لا قوه إلا باالله العلی العظیم».
باری بامدادان ، فضل بن سهل نزد او آمده و گفت : فدایت شوم ، پسر عموی شما منتظر است، و تمام علما و دعوت شدگان حاضرند ، کی تشریف می آورید ؟ حضرت فرمود : شما زودتر بروید ، من هم به خواست خدا خواهم آمد. سپس وضو گرفته ، و مقداری سویق (نوعی خوراکی از قبیل آش یا حلیم است) میل فرموده وقدری نیز به ما دادند ، آنگاه همه خارج شده نزد مأمون رسیدیم ، مجلس پر از جمعیت بود و محمد بن جعفر (عموی آن حضرت) به همراه گروهی از سادات و نیز فرماندهان لشکر در آن مجلس حضور داشتند .
وقتی آن حضرت حاضر شدند ، مأمون و محمد بن جعفر و تمام سادات حاضر در مجلس به احترام امام رضا علیه السلام برخاستند ، حضرت و مأمون نشستند ولی بقیه همان طور ایستاده بودند تا اینکه خلیفه دستور نشستن داد ، و مأمون مدتی با آن حضرت گرم صحبت شد سپس رو به جاثلیق کرده و گفت : ای جاثلیق !این فرد علی بن موسی بن جعفر ؛ پسر عمویم، و از اولاد فاطمه- دخت پیامبرمان- و علی بن ابی طالب-صلوات الله علیهم- می باشد، میل دارم با او صحبت کنی و بحث نمایی و حجت آوری و انصاف را رعایت کنی. جاثلیق گفت : ای امیرالمومنین ! چگونه با کسی بحث کنم که به کتابی استدلال می کند که من آن را قبول ندارم ، و به گفتار پیامبری احتجاج می کند که من به او ایمان ندارم ؟ امام فرمود: «یَا نَصرَانِی فإنِ احتَجَجتٌ عَلَیکَ بإِنجِیِلِکَ أ تٌقِرٌّ بِهِ ؟ »
«ای مرد مسیحی، اگر از انجیل برایت دلیل بیاورم آیا می پذیری ؟»
جاثلیق گفت : مگر می توانم آنچه انجیل فرموده ردّ کنم ؟ به خدا قسم بر خلاف میل باطنی ام آن را قبول خواهم کرد . امام فرمود : اکنون ، هر چه می خواهی سوال کن و جوابت را بگیر.
پرسید : درباره نبوت عیسی و کتابش چه عقیده ای داری ؟ آیا منکر آن دو هستی ؟ امام فرمود:
«أنا مٌقِرٌّ بِنٌبٌوَّهِ عیسی وَ کِتابه ومَا بَشَّرَ بِهِ أمَتَه و أقَرَّت بِهِ الحَوَارِیونَ وَ کافِر بِنٌبٌوَهِ کٌلِّ عیسی لَم یٌقِرَّ بِنٌبٌوَّهِ مٌحَمَّد و کِتَاِّبِه و لَم یٌبَشِّر بِهِ أمَّتَه.»
«من به نبوت عیسی و کتابش و به آنچه امتش را بدان بشارت داده و حواریون نیز آن را قبول کرده اند ایمان دارم و به عیسایی که به نبوت محمد صلی الله و علیه و آله و کتاب او ایمان نداشته و امت خود را به او بشارت نداده ؛ کافرم».
جاثلیق گفت : مگر هر حکمی نیاز به دو شاهد عادل ندارد ؟ امام فرمود : آری، او گفت : پس دو گواه عادل از غیر همدینان خود که مسیحیان نیز او را قبول داشته باشند معرفی فرما، و از ما نیز از غیر همدینانت دو شاهد عادل بخواه. امام فرمود : « الآنَ جِئتَ بالنَّصَفَهِ یَا نَصرَانِیٌّ أ لَا تَقبَلٌ مِنِّی العَدلَ وَ المٌقَدَّمَ عِندَ المَسیح عیسَی بنِ مَریَم ؟»
«اکنون کلام به انصاف راندی ،آیا فردی که نزد حضرت مسیح علیه السلام دارای مقام و منزلتی بود قبول داری ؟ »
جاثلیق گفت : این شخص عادل کیست ؟ نامش را بگو ؟ امام فرمود : نظرت درباره یوحنا دیلمی چیست ؟ جاثلیق گفت : به به ! نام محبوب ترین شخص نزد مسیح را بردی ! امام فرمود :« أقسَمتٌ علیکَ هَل نَطَقَ الانجیلٌ أنَّ یوحَنَّا قَالَ إنَّ المَسیحَ أخبَرَنی بِدِینِ مٌحَمَد العَرَبیَّ ؟ و بَشَرنی بِهِ أنَّهٌ یَکونٌ مِن بَعدی ؟ فَبَشَّرتٌ بِهِ الحَوَارِیِّینَ فَآمَنوا بِهِ ؟ »
« تو را سوگند می دهم آیا در انجیل نیامده که یوحنا گفت : مسیح مرا به کیش محمد عربی آگاه نمود و بشارت داد که بعد از او خواهم آمد و من نیز به حواریون مژده دادم و آنان نیز به او ایمان آوردم ؟ »
جاثلیق گفت : بله ، یوحنا از قول حضرت مسیح این طور نقل کرده و نبوت مردی را بشارت داده و هم به اهل بیت و وصی او مژده دادع ، ولی معین نکرده که این ماجرا چه وقت اتفاق خواهد افتاد و ایشان را برای ما معرفی نکرده است تا ایشان را بشناسیم . امام فرمود : «فإن جِئناکَ بِمَن یَقرَأٌ الإنجیلَ فَتَلَا عَلَیکَ ذِکرَ مٌحَمَد وَ أهلِ بَیتِهِ و أٌمَتِهِ أ تٌومِنٌ بِهِ ؟ »
«اگر فردی که بتواند انجیل بخواند را در اینجا حاضر کنم و مطالب مربوط به محمد و أهل بیت و امت او را برایت تلاوت کند آیا ایمان می آوری ؟ »
جاثلیق گفت : سخن نیکی است، آن حضرت نیز ضمن احضار نِسطاس رومی او را فرا نمود : سفر سوم انجیل را تا چه حدی در حفظ داری؟ گفت : به تمام و کمال آن را حفظ می باشم ، سپس رو به رأس الجالوت نموده و فرمود : آیا انجیل خوانده ای ؟ گفت : آری، امام فرمود : من سفر سوم را می خوانم ، اگر در آن جا مطلبی درباره محمد وأهل بیت او علیهم السلام و امتش بود، شهادت دهید و اگر مطلبی در این باره نبود ، شهادت ندهید ، سپس امام علیه السلام ضمن خواندن سفر سوم تا به ذکر پیامبر رسید ؛ توقف کرده و فرمود : ای نصرانی تو را به حق مسیح و مادرش قسم ،آیا دریافتی که من عالم به انجیل می باشم ؟ گفت : آری، سپس مطلب مربوط به محمد و أهل بیت و امتش را تلاوت فرمود ، گفت : حال چه می گویی ؟ این عین سخن مسیح علیه السلام است ، اگر مطالب انجیل را تکذیب کنی ، موسی و عیسی علیهما السلام را تکذیب کرده ای و اگر این مطلب را منکر شوی ، قتل تو واجب است ، زیرا به خدا و پیامبر و کتاب خود کافر شده ای ، جاثلیق گفت : مطلبی را که از انجیل برایم روشن شود انکار نمی کنم ، بلکه بدان اذعان دارم . امام فرمود : شاهد بر اقرار او باشید. امام ادامه داد : هر چه می خواهی سوال کن .جاثلیق گفت : حواریون حضرت مسیح و نیز علمای انجیل چند نفر بودند ؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود : از خوب کسی پرسیدی ؛ حواریون دوازده نفر و عالم و برترشان ألوقا بود . و علمای مسیحیان سه نفر بودند : یوحنای اکبر در «أخ»، یوحنایی در «قرقیسیا» ، و یوحنای دیلمی در رجّازو مطالب مربوط به رسول خدا صلی الله و علیه و آله و أهل بیت و امت او نزد وی بوده و هم او بود امت عیسی و بنی اسرائیل را به نبوت حضرت محمد و أهل بیت و امتش ، مژده داد . سپس فرمود : ای مسیحی ، قسم به خدای ما به عیسایی که به محمد صلی الله و علیه و آله مومن بود ، ایمان داریم ، و نسبت به عیسایی شما ایرادی نداریم جز ضعف و ناتوانی و کمی نماز و روزه او!. جاثلیق گفت : به خدا سوگند دانش خود را تباه ساخته و خود را تضعیف نمودی، می پنداشتم تو عالمترین فرد در بین مسلمین هستی ! امام فرمود : مگر چطور شده ؟ جاثلیق گفت : شما معتقدی که عیسی ضعیف بود و کم روزه می گرفت و کم نماز می خواند و حال آنکه آن حضرت حتی یک روز هم بدون روزه سپری نساخته و یک شب نیز به خواب نرفت ، و همیشه روزها روزه بود و شب ها شب زنده دار !
امام فرمود : فَلِمَن کَانَ یَصٌومٌ و یٌصَلِّی ؟ « برای نزدیکی و تقرب به چه کسی روزه می گرفت ونماز می خواند ؟!
جاثلیق نتوانست جوابی دهد و ساکت ماند 2.
«خوانندگان محترم برای مطالعه ادامه مناظره امام رضا علیه السلام با دانشمندان دیگر به کتاب 350 پرسش و پاسخ در محضر علی بن موسی الرضا علیه السلام ص 167 مراجعه کنید.»
(1-جاثلیق : عالم بزرگ نصاری ، و رأس الجالوت : عالم بزرگ یهود ، وهربذ بزرگ : عالم بزرگ زردشتیان می باشد.)
(2-در حقیقت امام علیه السلام با این جَدَل ، عقیده آنان مبنی بر الوهیت حضرت عیسی علیه السلام را باطل نمودند.)
در کتاب حاضر جایگاه و منزلت حضرت معصومه(سلام الله علیها) از زبان اهل بیت و چگونگی ولادت وشهادت ایشان ،القاب و فضیلت زیارت ایشان آمده است.
از ولادت تا رحلت؛ نام مقدس ایشان فاطمه کبری. لقب شریف؛معصومه (سلام الله علیها).
پدر بزرگوار موسی بن جعفر(ع). مادر گرامی؛نجمه خاتون
ولادت با سعادت ایشان در مدینه منوره در 10ربیع الثانی 201ه.ق(17 روز پس از ورود به قم ) رحلت با شهادت جانگداز .
محل دفن : قم
از القاب حضرت فاطمه(سلام الله علیها) می توان به معصومه کریمه ی اهل بیت محدثه آل طه اشاره کرد . انتخاب لقب حضرت معصومه از امام رضا (ع) میباشد که فرمود : مَن زارَ المَعصومةَ بِقُم کَمَن زارَنی. هرکس معصومه را در قم زیارت کند مانند کسی است که مرا زیارت کرده است .
از فضایل دیگر زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها)می توان اشاره کرد که امام رضا (ع) فرمود : هرکس اورا زیارت کند بهشت ازان اوست.
پس حضرت در چه جایگاهی قرار دارد؟؟؟؟؟؟
(حدیپی از امام صادق(ع) وجود دارد که فرموده اند؛آگاه باشید که خدا حرمی دارد وآن مکه است /پیامبر خدا حرمی دارد و آن مدینه است/امیرمومنان حرمی دارد و آن کوفه است/ آگاه باشید که حرم من و فرزندان بعد از من قم است)......
شیخ مفید در ارشاد فرموده که روایت شده در خلافت عمر دو زن برسر طفلی نزاع داشتند و هر کدام آن طفل را ادعا می کردند. حکم این موضوع بر عمر مشکل شد. ناچار به امیرالمومنین (ع)پناهنده گردید. آن حضرت آن دو زن را احضار فرمود. چندان که آن دو را پند و اندرز نمود مفید واقع نشد.
امیرالمومنین (ع) فرمودند : پس حال که چنین است اره ای برای من بیاورید. عمر گفت اره برای چیست؟ امام فرمود : این طفل را دو حصه کنم ، یک حصه به این زن بدهم و یک حصه به آن زن. یکی از آن دو زن چون این مطلب را بشنید ، گفت : الله الله یا اباالحسن! اگر ناچار طفل را می خواهی دو قسمت کنی من نصف خود را به آن زن بخشیدم. طفل را دو قسمت نکن. و آن زن دیگر ساکت بماند. حضرت فرمود : الله اکبر این طفل پسر تو است چرا که اگر پسر او بود به حال این طفل دقت می کرد ، چناچه تو دقت کردی .
پس آن زن دیگر اقرار کرد که طفل ازآن مصاحب من است . این وقت عمر از این قضاوت و داوری بسیار مسرور گردید و دعای خیر در حق آن حضرت نمود. زیرا که آن حضرت او را فرج بخشید و در مناقب بعد از نقل خبر فرموده این حکم سلیمان بن داود بود در حال صغر و کودکی
متاسفانه بنا به دلایلی،وبلاگ farda1 مدت زیادی به روز نشده و مطالب جدیدی در وبلاگ قرار نداده ایم و از این بابت از شما معذرت خواهی می کنیم.
از شما بابت بازدید و نظر های سازنده ای که در طی این مدت برای ما فرستاده اید و نقاط قوت و ضعف ما را خاطر نشان شدید از صمیم قلب تشکر می کنیم و خوشحال هستیم که با وجود مشکلات و به روز نشدن وبلاگ، همچنان همراه ما بودید.
خوشبختانه و به یاری خدا و حضرت صاحب الزمان(عج) تصمیم به بارگذاری مطالب جدید و متنوع تر گرفته شد.به همین خاطر به یاری خداوند در روزهای آینده شاهد مطالب جدید و پیوسته و متنوع تری خواهید بود.از این رو شما عزیزان مانند دفعات گذشته می توانید با ارسال نظر و طرح پیشنهاد ، ما را در هرچه بهتر ارایه کردن مطلب به شما عزیزان یاری کنید.
شما می توانید نظرات و پیشنهادات خود را از طریق "نظرات، پیغام خصوصی و یا ایمیل"برای ما ارسال کنید.
همچنین با عضویت در بخش خبرنامه وبلاگ، می توانید از آخرین مطالب موجود در وبلاگ مطلع شوید.
برای دسترسی به مطلب گذشته وبلاگ که در ابتدای فعالیت گروه "فردا" قرار داده شد، می توانید به "بخش بایگانی وبلاگ" مراجعه نمایید.
بی صبرانه منتظر نظرات سازنده ی شما هستیم.
یادتان باشد که نظرهای شما و عنایات حضرت مهدی(عج) که در این مدت بر ما عرضه داشتند، باعث دلگرمی و نیرویی مضاعف می شود که مطالب را بهتر به شما عرضه کنیم.
کافور، خادم امام علی النقی(ع) میگوید شبی امام به من فرمود که فلان سطل آب را در فلان محل بگذار تا وضو بگیرم و مرا دنبال کاری فرستاد.من فراموش کردم ای کار را بکنم و شب بسیار سردی بود.ناگهان متوجه شدم که امام از خواب برخواسته و قصد وضو گرفتن دارد و من فراموش کرده ام سطل را درجایی که می خواستند بگذارم،از ملامت آن حضرت اندوهگین بودم و می دانستم که امام، سخت به زحمت خواهد افتاد.ناگهان شنیدم که صدایم می زند، با شرمندگی به حضورش رفتم و دیدم ملامتم می کند که مگر نمیدانی من با آب سر وضو میگیرم، چرا آب گرم کرده ای و در سطل ریخته ای؟ گفتم به خدا شوگند که من نه سطلی گذاشتم و نه آبدر آن ریختم.امام فرمود: (( خدایی را شکر که آنچه او بدهد عین رحمت و نعمت است))
روایت کرده اند که یکی از غلامان آن حضرت خیانتی کرد که موجب عقوبت شد..حضرت اراده کرد او را تادیب نمایند.غلام گفت: والکاظمین الغیظ. حضرت فرمود خشم خود را فرو خوردم.غلام گفت: والعافین عن الناس.فرمود تورا عفو کردم و از تقصیر تو گذشتم.غلام این بار گفت: والله یحب المحسنین. فرمود که تورا آزاد کردم و از برای تو مقرر کردم دوبرابر آنچه را که به تو عطا کردم.
سقیفه،درلغت عربی،به معنی سایبانی است که شیوخ عرب رامهمان خانه ای بوده است که افرادقبیله نیزدرآن جمع میشوندودرباره همه امورقبیله گفت وگومیکرند.سقیفه مشهوردرتاریخ،محل اجتماع قبیله خزرج ازانصاردرمدینه بوده است،ورییس ایشان سعدبن عباده بوده که برای بیعت بااوپس ازوفات پیامبر(ص)درآن محل اجتماع کرده بودند؛وتعدادی ازصحابه پیامبر(ص)نیزپس ازاطلاع یافتن ازاجتماع قبیله خزرج برای تعیین خلیفه پیامبرخودرا سریع به آنجارساندند.درحالی که جسدآن حضرت هنوزبه خاک سپرده نشده بود.این کتاب نتنهادرموردماجرای سقیفه بلکه درموردبرنامه ریزی های قبل از آن وماجراهای بعدکه اثرات آن بودنیزسخن گفته شده.وحقایق قابل توجهی رابیان میکند.ازجمله حقایقی که دراین کتاب به آنها اشاره شده است،میتوان به مواردزیراشاره کرد:1)چگونگی به خلافت رسیدن ابوبکر2.)جانشینی عمروعثمان بعدازابوبکربه عنوان طرحی ازقبل برنامه ریزی شده3.)دلیل سوزاندن آیات وروایات پیامبر(ص)درزمان ابوبکر.4)چگونگی غصب اموال خانم فاطمه زهرا توسط خلفا5.)بیعت نکردن امام علی(ع)تازمانی که خانم فاطمه زهرا(س)زنده بودندودلیل بیعت ایشان بعدازشهادت آن بانوی بزرگوار.6)اذعان بزرگان ازصحابه پیامبر(ص)به حق علی(ع)برای جانشینی پیامبر.7)تهمت هزیان گویی به پیامبر(العیاذبالله)ازطرف خلیفه دوم(لعنت الله علیه)....
برای دانلود کتاب به صورت پی دی اف به کتاب الکترونیکی بروید.
در فصل اول، "پیام غدیر در کتاب و سنت"، به بیان پیمان و عهد الهی که بر عهده بشر به واسطه ابلاغ خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله پرداخته شده است. در دو فصل بعد به دلایل قرآنی و روایی التزام و وفای به این پیمان الهی پرداخته شده و ثابت می گردد که از جمله بهترین راه ها ی وفای به این پیمان الهی، خدمتگزاری به آستان مقدس حضرت ولی العصر ارواحنا فداه است. در نهایت در فصل چهارم به چگونگی خدمت مقبول به ساحت مقدس امام زمان علیه السلام در آینه دعاها و روایات مربوط به عید غدیر پرداخته می شود. در پشت جلد کتاب این مسیر محتوایی را اینگونه ترسیم می بینیم: "از دیروز، پیمان غدیر، تا ما دست به دست شد و بانگ منادیان، دهان به دهان به گوشمان رسید و مهر امیر علیه السلام، تا قلبهامان، سینه به سینه جریان گرفت. این بار، وقت وفای ماست و این دستان بیعت مهدی است و امروز غدیر ... وقت است که دلدادگان مهدی (علیه السلام)، دلباختگان خدمت او شوند. وقت است که آستین نصرتش بالا زنند و حلقه غلامی اش به گوش آویزند. وقت است که لحظه به لحظه، پیگیر رضایتش باشند، اما: شرمگین و بنده وار، ترسان و امیدوار، خالص و بی آلایش و بیدار ..."
برای دانلود این کتاب بصورت قسمت کتاب الکترونیکی بروید
براساس آیات ابتدایی سوره بقره، تقوا پیشگان ویژگی هایی دارند که مهم ترین آن ها ایمان به غیب است وبا توجه به روایات می توان گفتایمان به حجت غائب خدا مهم ترین مصداق ایمان به غیب است. لذا منتظران واقعی مهدی موعود که پیامبر صلوات الله علیه و آله ایشان را برادران خویش خطاب فرموده باید این ویژگی را داشته باشند.
در این کتاب با زبانی ساده و با بهره جویی از آیات و همچنین روایات مورد قبول شیعه و سنی، ویژگی ها، وظایف و پاداش منتظران بیان شده و در نهایت راهکار هایی برای ثابت قدم ماندن در دین در این روزگار پرخطر ارائه شده است.
درفصل اول، "پیام غدیردرکتاب و سنت"،به بیان پیمان و عهد الهی که بر عهده بشر به واسطه ابلاغ خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله پرداخته شده است. در دو فصل بعد به دلایل قرآنی و روایی التزام و وفای به این پیمان الهی پرداخته شده و ثابت می گردد که از جمله بهترین راه ها ی وفای به این پیمان الهی، خدمتگزاری به آستان مقدس حضرت ولی العصر ارواحنا فداه است. در نهایت در فصل چهارم به چگونگی خدمت مقبول به ساحت مقدس امام زمان علیه السلام در آینه دعاها و روایات مربوط به عید غدیر پرداخته می شود. در پشت جلد کتاب این مسیر محتوایی را اینگونه ترسیم می بینیم: "از دیروز، پیمان غدیر، تا ما دست به دست شد و بانگ منادیان، دهان به دهان به گوشمان رسید و مهر امیر علیه السلام، تا قلبهامان، سینه به سینه جریان گرفت. این بار، وقت وفای ماست و این دستان بیعت مهدی است و امروز غدیر ... وقت است که دلدادگان مهدی (علیه السلام)، دلباختگان خدمت او شوند. وقت است که آستین نصرتش بالا زنند و حلقه غلامی اش به گوش آویزند. وقت است که لحظه به لحظه، پیگیر رضایتش باشند، اما: شرمگین و بنده وار، ترسان و امیدوار، خالص و بی آلایش و بیدار ..
حضرت عسكرى عليه السّلام در تفسير آيه وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ فرمود در زمان حضرت موسی، مردی از بنی اسرائیل به قتل می رسد و در پی آن خداوند خطاب به بنى اسرائيل ميفرمايد.....
هنگامی که امام رضا(ع) به اجبار مامون خواستند که از مدینه به مرو-پایتخت حکومت مامون-برود،در مسیر حرکت خود به نیشابور رسید.هزاران نفر از مردم به استقبال ایشان آمده بودند و گروه زیادی از آنان،قلم هایشان را آماده کرده بودند تا هرچه امام می فرمایند،بنویسند و برای خود و آیندگان نگه دارند.وقتی امام در جمع مردم قرار گرفتتند،آنها به ایشان اصرار کردند که برایشان سخن بگوید.امام به آنان فرمود:
من از پدرم امام کاظم(ع) ، شنیدم و ایشان از پدرش امام صادق (ع) و ایشان از پدرش امام باقر(ع) و ایشان از پدرش امام سجاد (ع) و ایشان از پدرش،امام حسین (ع) و ایشان از پدرش، امام علی (ع) و ایشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنید که فرمود،خداوند می فرماید:
{ کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی.}
کلمه توحید (لا اله الا الله) دژ و حصار محکم من است. هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل قلعه و حصار من شود، از عذاب الهی در امان است. (حدیث سلسلة الذهب(زنجیره طلا))
پس از اندکی درنگ امام فرمود:
{بشروطها و انا من شروطها.}
اما در صورتی که به شرطهای آن عمل شود، و من یکی از آن شرطها هستم.
مقصود امام(ع) این بود که توحید تنها یک لفظ و شعار نیست .بلکه باید در زندگی اجتماعی ظاهر شود. و تجلی و توحید در زندگی اجتماعی با ولایت امام که همان ولایت خداست میسر می شود.
کتاب چکیده ی اندیشه ها خلاصه ای از کتاب های دکتر محمد تیجانی می باشد که حسین غفاری ساروی به جمع آوردی آن پرداخته است.این کتاب شامل هفت فصل می باشدکه به شرح ذیل است:
فصل اول:گذری کوتاه بر زندگی دکتر محمد تیجانی دارد.
فصل دوم:بررسی عقاید شیعیان و اهل سنت
فصل سوم:شرح عملکرد برخی اصحاب پیامبر(ص)
فصل چهارم:دفاع از حریم تشیع
فصل پنجم:نگاهی اجمالی به عملکرد شیعیان و اهل سنت دارد.
فصل ششم:شامل توضیحاتی کوتاه درباره ی وهابیت است.
فصل هفتم:در دادگاه(پایانی شیرین برای شیعیان و محبین اهل بیت(ع))
دوستانی که تمایل به دانلود کتاب به صورت pdf دارند، می توانند به قسمت "کتاب الکترونیکی" مراجعه کرده و دانلود نمایند.