آرزوهای سپید در نامه ای سپید

امروز قصه سفر را از آغاز دوره کرده ام،از آغاز تا ز پایان فقط یک خط سرخ بود،به سرخی خون تو که در میان خاطراتم خطی داغ ازخود به جای گذاشته است .اما توی این خط داغ،یک دنیا صحبت  است که نمی توانم به زیبایی آنچه که هست  تفسیر کنم که یک کهکشان آرزوهای سپید در کالبد دارد.

 

اگر تو شکافی در آن به وجود بیاوری یک اسمان شکوفه خواهی دید و بعد یک دریا احساس از آن تو خواهد بود ،مثل یک گنج هفت کلید است که هر کلید نام و یاد توست.ای عزیز! سالهاست تو را میشناسم نمی دانم صدای لطیف تو را کی شنیدم که این چنین زارت شدم مانده ام اگر تو را با چشم ببینم با محبتت چه خواهم کرد.

 

آن وقت که مرگ گل و مرگ برگ اتفاق می افتد و هیکل نازنین تمام یاس های عالم شاپرک وار می فرسایند آن وقت که بید ها بوی اشک پرنده را به خود می گیرند و می خواهیم که بیایی تمام دنیا با یک کهکشان احساس به تو خواهند گفت:که بیایی تا امیدشان به یاس دچار نشود.

 

نگذار تا احساس های زشت،عشق تورا از من بربایند که ناامیدی امانم را ببرد منتظرم تا دست تو تمام دردهایم را ازجسم و روحم بزداید.منتظر لطیف ترین حرمت الهی خواهم بود منتظر سپید ترین دست بشر،طولانی ترین آرزو و خوشبو ترین نسیم الهی!! آمدم؛ در زدم، در را باز کردی؛چرا جسمم دست نوازشگز تو را حس نکرده؟چرا تا به حال یک قطره در انظارت ذوب نشدم ؟میدانم که ابلیس وجودم بابی شرمی دلم را از آن خود کرد و برایم چیزی نماند جز کبر و آن هم رهایم کرد،حال هیچم، دون تو و بدون عشق تو .

 

آن روز که محبت را قسمت می کردی نبودم،اما از راهی دور دستانم دراز بود،آسمان نمی بارید زمین تر بود.از زمان اولین گریه ام تا به حال محبت تو را در من تزریق کردند. صدایت میزنم بشنو فریاد میزنم با جانم،دلم با گلویم هم آوا می شود که ای منجی !!ای سوار سبز پوش جلگه ی همیشه سبز،کاش تو می ماندی !! آن روز که از کنارم گذشتی  از خاطر نمی برم که نسیم،بوی خوش پاکی ات را سالهاست که برایم هدیه می اورد.دلم میخواهد با اشک نامه ای به پنانی تمام رازهای عالم بنوسم،بعد دستی گرم ازجنس لطیف تو هویدایش کند که نامه از آن من است که من محب شمایم. آه، اگر می دانستی که چقدر به آقایی چون تو می بالم.

{{یاصاحب الزمان}}




:: موضوعات مرتبط: نامه ای به امام عصر(ع) , ,
:: برچسب‌ها: نامه ای به امام زمان , درد و دل با امام عصر , وبلاگ مذهبی فردا , مطالب مذهبی , مطالب با موضوع مهدویت , غربت امام زمان , نامه در اربعین برای امام زمان ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : فردا
تاریخ : شنبه 7 / 11 / 1393
غیبت حضرت ابراهیم علیه السلام

غیبت ابراهیم خلیل صلوات الله علیه مانند غیبت قائم ما صلوات الله علیه است و بلکه از آن عجیب تر است، زیرا خدای تعالی نشانۀ ابراهیم علیه السلام را از همان هنگام که در رحم مادرش بود نهان ساخت تا آنکه خدای تعالی به قدرت کاملۀ خود او را از رحم به پشتش در آورد (یعنی آثار حمل در وی نمایان نبود) سپس امر ولادتش را نهان ساخت تا وقتی که مدّت غیبت به سر آمد.

 

ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود: پدر ابراهیم علیه السلام منجّم نمرود بن کنعان بود و نمرود بدون مشورت با او کاری نمی کرد. شبی از شبها در ستاره ها نگریست و چون صبح شد گفت: دیشب امر شگفتی دیدم، نمرود گفت: آن چیست؟ گفت: مولودی را دیدم که در این سرزمین متولّد می شود و هلاک به دست اوست و به همین زودی مادرش به او باردار می شود، نمرود از آن خبر تعجّب کرد و گفت: آیا زنان بدو باردار شده اند؟ گفت: خیر و در علم خود یافته بود که آن مولود را به آتش می سوزانند، امّا ندانسته بود که خدای تعالی او را نجات خواهد داد.

 

فرمود: نمرود زنان را از مردان دور ساخته و زنان را در میان شهر محبوس ساخت تا مردی به زنی دسترسی نداشته باشد. فرمود: امّا پدر ابراهیم علیه السلام با زنش مواقعه کرد و آن زن باردار شد و پنداشت که این همان مولود است، پس به دنبال زنان قابله فرستاد که هر چه در رحم ها بود تشخیص می دادند و در مادر ابراهیم نگریستند و خدای تعالی آنچه که در رحم بود به پشت چسبانید و قابله ها گفتند ما چیزی در شکم او نمی بینیم و چون مادر ابراهیم او را به دنیا آورد، پدرش خواست تا او را به نزد نمرود برد، پس زنش گفت: فرزندت را به نزد نمرود مبر که او را خواهد کشت، بگذار او را به یکی از این غارها ببرم و او را آنجا گذارم تا اجلش فرا رسد و تو فرزندت را نکشته باشی، گفت ببر و او فرزند را به غاری برد و او را شیر داد و بر در غار سنگی نهاد و برگشت و خدای تعالی نیز روزیِ وی را در انگشت شست او قرار داد و از شست خود شیر می مکید و رشد او را در هر روز مانند رشد دیگران در یک هفته، و رشد هفتگی او  مانند رشد ماهانۀ دیگران و رشد ماهانۀ وی مانند رشد سالانۀ دیگران بود و در آنجا به ارادۀ خداوندی ماند.

 

سپس روزی مادرش به پدرش گفت: اگر اجازه می دادی که به سراغ آن کودک بروم و او را ببینم، می رفتم و پدر گفت برو و مادر به غارآمد و ناگهان ابراهیم را دید که چشمانش مانند دو چراغ می درخشد، او را گرفت و به سینۀ خود چسبانید و شیرش داد و برگشت و پدرش از حال کودک پرسش کرد.مادرش مدّتی به بهانۀ حاجت بیرون می رفت و خود را به ابراهیم می رسانید و او را در آغوش می کشید و شیر می داد و برمی گشت و چون ابراهیم به راه افتاد، مادرش آمد و همان کارها را کرد امّا چون خواست برگردد، ابراهیم جامۀ او را گرفت، مادر گفت چه می خواهی؟ گفت: مرا با خود ببر و او گفت بگذار تا از پدرت اجازه بگیرم.

 

و پیوسته ابراهیم در غیبت بود و خود را نهان می داشت و امرش را مکتوم می کرد تا آنگاه که ظهور کرد و فرمان خدای تعالی را آشکار نمود و خداوند قدرت خود را دربارۀ وی نمایان ساخت،  سپس دوباره غایب شد و آن وقتی  بود که پادشاه طاغی او را از شهر بیرون کرد و ابراهیم گفت: « از شما و آنچه جز خدا می خوانید کناره می گیرم و پروردگار خود را می خوانم و امیدوارم با خواندن پروردگارم بدبخت نباشم» و خدای تعالی فرمود:« چون از آنها و آنچه که می پرستیدند کناره گرفت، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و همه را پیامبر ساختیم»« و از رحمت خود بدانها بخشیدیم و برای ایشان لسان صدق علیّ قرار دادیم.»(1)  که مقصود علیّ بن أبی طالب علیه السلام است، زیرا ابراهیم از خدای تعالی خواسته بود که برایش در میان پسینیان زبان راستگوئی قرار دهد و خدای تعالی برای او و اسحاق و یعقوب لسان صدق علیّ  را قرار داد. (2)

 

اِخبار امیرالمؤمنین علیه السلام از غیبت امام دوازدهم علیه السلام:

 

اصبغ بن نُباتَه گوید: بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شدم و دیدم در اندیشه فرو رفته و با انگشت بر زمین خطّ می کشد، گفتم ای امیرالمؤمنین چرا شما را اندیشناک می بینم و چرا بر زمین خط می کشید؟  آیا به زمین و خلافت در آن رغبتی دارید؟ فرمود: لا و اللهِ، نه به آن و نه به دنیا هیچ روزی رغبتی نداشته ام و لیکن در مولودی اندیشه می کنم که از سلالۀ من و یازدهمین فرزند من است او مهدیّ است و زمین را پر از عدل و داد می سازد همانگونه که پر از ظلم و جور شده باشد، او را غیبت و حیرتی است که اقوامی در آن گمراه شده و اقوامی دیگر در آن هدایت یابند. گفتم: ای امیر المؤمنین! چنین چیزی واقع خواهد شد؟ فرمود: آری، همانگونه که او آفریده شده دارای غیبت نیز خواهد بود، تو از کجا این امر را می دانی؟ ای اصبغ! آنها بهترین این امّت به همراه نیکان این عترت خواهند بود، گفتم: بعد از آن چه خواهد شد؟ فرمود: سپس خداوند هر چه بخواهد کند که او را ارادت و غایات و نِهایاتی است. (3)


منابع:

      1ـ مریم:48 ـ 50.

      2- کمال الدین و تمام النعمة: ج1 – باب 3- ص 273 الی 277

      3- کمال الدین و تمام النعمة: ج1 – باب 26 –ص 538، 539

 



:: موضوعات مرتبط: شباهت های 14 معصوم(ع) و پیامبران , ,
:: برچسب‌ها: غیبت حضرت ابراهیم علیه السلام , شباهت حضرت مهدی و حضرت ابراهیم علیه السلام , شباهت انبیا , زندگی حضرت براهیم , وبلاگ مذهبی فردا ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : فردا
تاریخ : شنبه 7 / 11 / 1393