اطلاعیه مهم

با سلام خدمت کاربران عزیز وبلاگ مذهبی فردا

گروه مذهبی فردا افتخار دارد در آخرین اطلاعیه وبلاگ، این خبر خوش را به شما کاربران عزیز و دلسوز وبلاگ فردا اعلام نماید که با عنایت خداوند متعال و توجهات ائمه اطهار _ علیهم السلام- علی الخصوص حضرت صاحب الزمان_ عجل الله تعالی فرجه الشریف_ و همراهی و همدلی شما عزیزان، و با توجه به وعده ای که توسط گروه فردا داده شده بود، تصمیم بر این شد که انشاء الله ادامه کار این گروه در وبسایت فرهنگی ریسمان به نشانی www.risman.org انجام شود.

 

این امر به موجب ارتقای سطح کیفیت ارائه مطالب به شما کاربران عزیز، و زمان بندی مناسب و منظم برای بارگذاری مطالب انجام شده است.

 

امید است با عنایات بیش از پیش خداوند متعال و در سایه توجهات حضرت مهدی_ارواحنا له الفداه_ بتوانیم قدمی هرچند کوچک، در یاری رسانی و زمینه سازی ظهور هرچه زودتر آخرین حجت خداوند بر روی زمین برداریم.انشاءالله

 

همچنان منتظر نظرات و حضور گرم و تاثیرگذار شما در وبسایت ریسمان برای ارتقای کیفیت وبسایت هستیم.

 

با تشکر از حمایت شما کاربران عزیز

گروه مذهبی فردا


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : یک شنبه 4 / 2 / 1394
آرزوهای سپید در نامه ای سپید

امروز قصه سفر را از آغاز دوره کرده ام،از آغاز تا ز پایان فقط یک خط سرخ بود،به سرخی خون تو که در میان خاطراتم خطی داغ ازخود به جای گذاشته است .اما توی این خط داغ،یک دنیا صحبت  است که نمی توانم به زیبایی آنچه که هست  تفسیر کنم که یک کهکشان آرزوهای سپید در کالبد دارد.

 

اگر تو شکافی در آن به وجود بیاوری یک اسمان شکوفه خواهی دید و بعد یک دریا احساس از آن تو خواهد بود ،مثل یک گنج هفت کلید است که هر کلید نام و یاد توست.ای عزیز! سالهاست تو را میشناسم نمی دانم صدای لطیف تو را کی شنیدم که این چنین زارت شدم مانده ام اگر تو را با چشم ببینم با محبتت چه خواهم کرد.

 

آن وقت که مرگ گل و مرگ برگ اتفاق می افتد و هیکل نازنین تمام یاس های عالم شاپرک وار می فرسایند آن وقت که بید ها بوی اشک پرنده را به خود می گیرند و می خواهیم که بیایی تمام دنیا با یک کهکشان احساس به تو خواهند گفت:که بیایی تا امیدشان به یاس دچار نشود.

 

نگذار تا احساس های زشت،عشق تورا از من بربایند که ناامیدی امانم را ببرد منتظرم تا دست تو تمام دردهایم را ازجسم و روحم بزداید.منتظر لطیف ترین حرمت الهی خواهم بود منتظر سپید ترین دست بشر،طولانی ترین آرزو و خوشبو ترین نسیم الهی!! آمدم؛ در زدم، در را باز کردی؛چرا جسمم دست نوازشگز تو را حس نکرده؟چرا تا به حال یک قطره در انظارت ذوب نشدم ؟میدانم که ابلیس وجودم بابی شرمی دلم را از آن خود کرد و برایم چیزی نماند جز کبر و آن هم رهایم کرد،حال هیچم، دون تو و بدون عشق تو .

 

آن روز که محبت را قسمت می کردی نبودم،اما از راهی دور دستانم دراز بود،آسمان نمی بارید زمین تر بود.از زمان اولین گریه ام تا به حال محبت تو را در من تزریق کردند. صدایت میزنم بشنو فریاد میزنم با جانم،دلم با گلویم هم آوا می شود که ای منجی !!ای سوار سبز پوش جلگه ی همیشه سبز،کاش تو می ماندی !! آن روز که از کنارم گذشتی  از خاطر نمی برم که نسیم،بوی خوش پاکی ات را سالهاست که برایم هدیه می اورد.دلم میخواهد با اشک نامه ای به پنانی تمام رازهای عالم بنوسم،بعد دستی گرم ازجنس لطیف تو هویدایش کند که نامه از آن من است که من محب شمایم. آه، اگر می دانستی که چقدر به آقایی چون تو می بالم.

{{یاصاحب الزمان}}




:: موضوعات مرتبط: نامه ای به امام عصر(ع) , ,
:: برچسب‌ها: نامه ای به امام زمان , درد و دل با امام عصر , وبلاگ مذهبی فردا , مطالب مذهبی , مطالب با موضوع مهدویت , غربت امام زمان , نامه در اربعین برای امام زمان ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : شنبه 7 / 11 / 1393
غیبت حضرت ابراهیم علیه السلام

غیبت ابراهیم خلیل صلوات الله علیه مانند غیبت قائم ما صلوات الله علیه است و بلکه از آن عجیب تر است، زیرا خدای تعالی نشانۀ ابراهیم علیه السلام را از همان هنگام که در رحم مادرش بود نهان ساخت تا آنکه خدای تعالی به قدرت کاملۀ خود او را از رحم به پشتش در آورد (یعنی آثار حمل در وی نمایان نبود) سپس امر ولادتش را نهان ساخت تا وقتی که مدّت غیبت به سر آمد.

 

ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود: پدر ابراهیم علیه السلام منجّم نمرود بن کنعان بود و نمرود بدون مشورت با او کاری نمی کرد. شبی از شبها در ستاره ها نگریست و چون صبح شد گفت: دیشب امر شگفتی دیدم، نمرود گفت: آن چیست؟ گفت: مولودی را دیدم که در این سرزمین متولّد می شود و هلاک به دست اوست و به همین زودی مادرش به او باردار می شود، نمرود از آن خبر تعجّب کرد و گفت: آیا زنان بدو باردار شده اند؟ گفت: خیر و در علم خود یافته بود که آن مولود را به آتش می سوزانند، امّا ندانسته بود که خدای تعالی او را نجات خواهد داد.

 

فرمود: نمرود زنان را از مردان دور ساخته و زنان را در میان شهر محبوس ساخت تا مردی به زنی دسترسی نداشته باشد. فرمود: امّا پدر ابراهیم علیه السلام با زنش مواقعه کرد و آن زن باردار شد و پنداشت که این همان مولود است، پس به دنبال زنان قابله فرستاد که هر چه در رحم ها بود تشخیص می دادند و در مادر ابراهیم نگریستند و خدای تعالی آنچه که در رحم بود به پشت چسبانید و قابله ها گفتند ما چیزی در شکم او نمی بینیم و چون مادر ابراهیم او را به دنیا آورد، پدرش خواست تا او را به نزد نمرود برد، پس زنش گفت: فرزندت را به نزد نمرود مبر که او را خواهد کشت، بگذار او را به یکی از این غارها ببرم و او را آنجا گذارم تا اجلش فرا رسد و تو فرزندت را نکشته باشی، گفت ببر و او فرزند را به غاری برد و او را شیر داد و بر در غار سنگی نهاد و برگشت و خدای تعالی نیز روزیِ وی را در انگشت شست او قرار داد و از شست خود شیر می مکید و رشد او را در هر روز مانند رشد دیگران در یک هفته، و رشد هفتگی او  مانند رشد ماهانۀ دیگران و رشد ماهانۀ وی مانند رشد سالانۀ دیگران بود و در آنجا به ارادۀ خداوندی ماند.

 

سپس روزی مادرش به پدرش گفت: اگر اجازه می دادی که به سراغ آن کودک بروم و او را ببینم، می رفتم و پدر گفت برو و مادر به غارآمد و ناگهان ابراهیم را دید که چشمانش مانند دو چراغ می درخشد، او را گرفت و به سینۀ خود چسبانید و شیرش داد و برگشت و پدرش از حال کودک پرسش کرد.مادرش مدّتی به بهانۀ حاجت بیرون می رفت و خود را به ابراهیم می رسانید و او را در آغوش می کشید و شیر می داد و برمی گشت و چون ابراهیم به راه افتاد، مادرش آمد و همان کارها را کرد امّا چون خواست برگردد، ابراهیم جامۀ او را گرفت، مادر گفت چه می خواهی؟ گفت: مرا با خود ببر و او گفت بگذار تا از پدرت اجازه بگیرم.

 

و پیوسته ابراهیم در غیبت بود و خود را نهان می داشت و امرش را مکتوم می کرد تا آنگاه که ظهور کرد و فرمان خدای تعالی را آشکار نمود و خداوند قدرت خود را دربارۀ وی نمایان ساخت،  سپس دوباره غایب شد و آن وقتی  بود که پادشاه طاغی او را از شهر بیرون کرد و ابراهیم گفت: « از شما و آنچه جز خدا می خوانید کناره می گیرم و پروردگار خود را می خوانم و امیدوارم با خواندن پروردگارم بدبخت نباشم» و خدای تعالی فرمود:« چون از آنها و آنچه که می پرستیدند کناره گرفت، ما اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و همه را پیامبر ساختیم»« و از رحمت خود بدانها بخشیدیم و برای ایشان لسان صدق علیّ قرار دادیم.»(1)  که مقصود علیّ بن أبی طالب علیه السلام است، زیرا ابراهیم از خدای تعالی خواسته بود که برایش در میان پسینیان زبان راستگوئی قرار دهد و خدای تعالی برای او و اسحاق و یعقوب لسان صدق علیّ  را قرار داد. (2)

 

اِخبار امیرالمؤمنین علیه السلام از غیبت امام دوازدهم علیه السلام:

 

اصبغ بن نُباتَه گوید: بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شدم و دیدم در اندیشه فرو رفته و با انگشت بر زمین خطّ می کشد، گفتم ای امیرالمؤمنین چرا شما را اندیشناک می بینم و چرا بر زمین خط می کشید؟  آیا به زمین و خلافت در آن رغبتی دارید؟ فرمود: لا و اللهِ، نه به آن و نه به دنیا هیچ روزی رغبتی نداشته ام و لیکن در مولودی اندیشه می کنم که از سلالۀ من و یازدهمین فرزند من است او مهدیّ است و زمین را پر از عدل و داد می سازد همانگونه که پر از ظلم و جور شده باشد، او را غیبت و حیرتی است که اقوامی در آن گمراه شده و اقوامی دیگر در آن هدایت یابند. گفتم: ای امیر المؤمنین! چنین چیزی واقع خواهد شد؟ فرمود: آری، همانگونه که او آفریده شده دارای غیبت نیز خواهد بود، تو از کجا این امر را می دانی؟ ای اصبغ! آنها بهترین این امّت به همراه نیکان این عترت خواهند بود، گفتم: بعد از آن چه خواهد شد؟ فرمود: سپس خداوند هر چه بخواهد کند که او را ارادت و غایات و نِهایاتی است. (3)


منابع:

      1ـ مریم:48 ـ 50.

      2- کمال الدین و تمام النعمة: ج1 – باب 3- ص 273 الی 277

      3- کمال الدین و تمام النعمة: ج1 – باب 26 –ص 538، 539

 



:: موضوعات مرتبط: شباهت های 14 معصوم(ع) و پیامبران , ,
:: برچسب‌ها: غیبت حضرت ابراهیم علیه السلام , شباهت حضرت مهدی و حضرت ابراهیم علیه السلام , شباهت انبیا , زندگی حضرت براهیم , وبلاگ مذهبی فردا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : شنبه 7 / 11 / 1393

باعرض سلام  به مولای خودم به حجت زمانم امام مهدی علیه السلام .

آقا سلام در اول به خود شما این ایام عزاداری امام حسین علیه السلام را تسلیت گویم.آقاجان  کم کم داریم به ایام اربعین وصفر نزدیک می شویم واز عاشورای حسینی رد شده ایم.آقاجان درعاشورا کجا بودی اصلا اینطور بیان کنم درمحرم امسال کجا خیمه ی عزا برگزار کرده بودید.یا صاحب الزمان من که لایق دیدار شما دراین ایام نبوده ام،امیدوارم مارا دراین شبها که گذشت دعا کرده باشید.آقاجان هر سال محرم میاید ومی گذرد وما که به عاشورا می رسیم هی افسوس این رو میخوریم که چرا درعاشورا نبودیم واگر بودیم به امام حسین علیه السلام کمک می کردیم.ولی تا به حال فکرنکردیم الان هم فرزند امام حسین علیه السلام هم هستش یعنی الان وظیفه ی ما نسبت به امام زمانم چیست آیا الان هم به وسیله ی شما عاشورایی برپاشود یعنی اینکه شما منتقدم واقعی امام حسین علیه السلام هستید،الانم  بیایید مادرکدام گروه هستیم.

 

آیادرخدمت شما ویا یزیدیان آقاجان.ولی تا به حال به این فکرنکردیم که کارما سخت تر از کار آن دوره است اگه ما واقعا از ته دل بخواییم شمارا یاری کنیم اجر ومقاممان ازآن دوران نیز بیشتر است یا صاحب الزمان آقا دلم برات خیلی تنگ شده چرا که به  هرطرف نگاه می کنم می بینم مردم از شما دور ترودورتر میشن انگار نه انگار که الان هم صاحبی دارند اگر دراین روزگار دارن نفسی می کشن از نعمت خداوند بهره ای می برند همه ی اینها به برکت وجود شماست همان طور که خود خداوند فرموده مگر زمین و اسمان باقی نمی ماند مگر به برکت وجود حجت امام زمان علیه السلام چی بگم از مردم این زمانه مردم که تمام عشقشان شده افکار بیهوده همه چی شده شیطان وشهوت پرستی .

 

ازخودم میگم آقاجان مولای من کمکم کن که نمی خوام مثل مردم این زمانه باشم من که میدانم هرگناهی که ازمن سر میزند دل شمارا می شکند هرلحطه که ما انسانهاداریم گناه می کنیم شما داریدبرای ما اشک میریزید آقاجان نمیخواهم من اینطور باشم من میخواهم فقط وفقط یک راه وانخاب کنم من نمیخام هم این وری باشم وهم اون وری آقاجان خودت کمکم کن چی بشه چرا انسانها نمی خوان  به این باور برسه که شما تمام هستی می باشی اگه  فردی می خواد به تمام آرزوهایش برسه باید به اذن واجازه ی شما باشه  نمیدانم آقاجان شاید این حرفا چیزای جالبی نبود ولی خواستم بگم آقاجان می خوام تمومش کنم میخام هر جور صلاح میدونی خودت مرا اصلاح کنی هدایت کنی نمیخام مثل بقیه باشم ...نمیخام ......

 



:: موضوعات مرتبط: نامه ای به امام عصر(ع) , ,
:: برچسب‌ها: نامه ای به امام زمان , درد و دل با امام عصر , وبلاگ مذهبی فردا , مطالب مذهبی , مطالب با موضوع مهدویت , غربت امام زمان , نامه در اربعین برای امام زمان ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : جمعه 19 / 9 / 1393
نامه ای به فرزند زنده شهید کربلا

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت آقامون-اماممون حضرت حجة بن الحسن العسگری(ع)،شهادت جدتان سید و سالار شهیدان امام حسین(ع) را خدمت شما تسلیت می گویم.

 

"لَو خَلَتِ الارضُ ساعةً بِغَیرِ حُجٌَةٍ لَساخَت بِاَهلها"

(اگر زمین لحظه ای از حجت خالی باشد اهل خود را فرو خواهد برد)

 

یکی از مسایلی که ذهن تمام شیعیان را کمی تا قسمتی ابری در برگرفته و مقداری از دغدغه های آنها در سال 2014 تشکیل می دهد، علی الخصوص جوانان و نوجوانان این است که اگر ما در کربلا بودیم امام زمان خود را که امام حسین(ع) بود را ترک نمی کرده و تا پای جان برای ایشان شمشیر می زدیم!!

 

خب سوال اینجاست آیا تمام کسانی که در مقابل امامشان ایستاده بودند، نماز نمی خواندند؟روزه نمی گرفتند؟و خیلی از آنها برای پدر امام حسین(ع) یعنی حضرت امیرالامومنین علی(ع) مگر شمشیر در رکاب حضرتشان نزده بودند؟دوباره سوال اینجاست پس چرا در حالی که امام خود را می دیدند،بوی ایشان را حس می کردند و با ایشان هم صحبت بودند در مقابل امام خود ایستادند و ایشان را باطل خواندند.

 

یادمان نمی رود در کربلا امام حسین(ع) فرمودند آنقدر در شکم های شما مال حرام است که چشمانتان را به روی حق بسته اید.آیا فقط مال حرام باعث شد که در مقابل امام حسین(ع) بایستند و راه را بر او ببندند؟مسلما نه، ولی مال حرام یکی از عوامل آنهاست،آنها مهمترین و اصلی ترین هدف خود را که شناخت  امام خود بود را فراموش کرده بودند و معرفتشان نسبت به اهل بیت به اندازه ای بود که به ضررشان نباشد.

 

ولی مردم این زمان چه ؟ آنها هم که بی معرفت هستند، یعنی فرزند امام حسین (ع) را در سال 2014 فراموش کردند و آن حضرت را در چاه غیبت به فراموشی سپردند و حضرت مهدی(ع) را ناظر براعمال رفتار خود نمی بینند.حضرت مهدی(ع) فرزند همان امام در کربلا است و کربلای ما فراموشی اماممان است و معتقدند امامی وجود ندارد ولی  در اول نامه ، روایتی برخلاف این عقیده آورده شد.

 

چرا ما با امام زمان(ع) در مشکلات با ایشان هم صحبت نمی شویم و برای سلامتی ایشان و تعجیل در ظهورشان صدقه نمی دهیم و در دعاهای خود چه بهتر از دعای "اللهم کن لولیک..." را بخوانیم.

 

آقا جان امام حسین(ع)، من در این روز و این ساعت دوباره با فرزند شما حضرت مهدی(ع) بیعت کرده و تلاشم را نسبت به پیش، بیشتر کرده و فرزند شمارا فراموش نمی کنم و نخواهم کرد.

" یا صاحب الزمان ادرکنی"




:: موضوعات مرتبط: نامه ای به امام عصر(ع) , ,
:: برچسب‌ها: درددل با امام زمان , نامه ای به امام زمان , وبلاگ مذهبی فردا , فردا , ویژه نامه محرم , نامه ای به فرزند زنده شهید کربلا , تصاویر زمینه مذهبی , معرفی کتاب ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : چهار شنبه 12 / 8 / 1393

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد