ماجرای نان بردن امام صادق (علیه السلام) برای فقرا در شب

 "شیخ صدوق روایت کرده است از معلی بن خنیس که گفت: شبی حضرت صادق(ع) از خانه بیرون آمدند به قصد ظله بنی ساعده(یعنی سایبان بنی ساعده که در گرمای روز در آن جا جمع می شدند و شب، فقرا و غربا در آنجا می خوابیدند)در آن شب باران می بارید، من نیز(معلی بن خنیس) در پی آن حضرت بیرون رفتم که ناگاه چیزی ازدست آن حضرت بر زمین افتاد. آن جناب گفتند:"بسم الله، اللهم رَدّه علینا"(خداوندا آنچه را افتاد به من برگردان) پس من نزدیک رفتم و سلام کردم.


حضرت فرمودند:معلی

گفتم:لبیک فدای تو شوم.

فرمودند:دست بمال به زمین و هرچه به دست بیاید جمع کن و به من بده.

دست بر زمین مالیدم دیدم نان است که بر زمین ریخته شده است.پس جمع می کردم و به حضرت می دادم که ناگاه انبانی(کیسه) از نان یافتم پس عرض کردم:فدای تو شو بگذار من این انبان را به دوش کشم و بیاورم.

حضرت فرمودند:نه. بلکه من اولی هستم به برداشتن آن ولکن تو را رخصت می دهم که همراه من بیایی.

پس با آن حضرت پیاپی تا به ظله بنی ساعده رسیدیم و در آنجا گروهی از فقیران که در خواب بودند را دیدم.حضرت یک قرص یا دو قرص نان در زیر جامه آنها می نهاد تا به آخرین نفر از آنها رسید و نان او را نیز در زیر رخت او گذاشت و برگشتیم.من گفتم:فدای تو شوم، این گروه حق را می شناسند؟یعنی از شیعیانند؟ حضرت فرمودند: اگر می شناختند با آنها از خورش نیز مساوات می کردم و نمکی نیز بر نانشان اضافه می کردم(مساوات می کردیم به ایشان به نمک یعنی:در هرچه داشتیم، حتی نمک، ایشان را شریک می کردیم."

منبع: منتهی الامال ص 158 تا 159

این مطلب نشان دهنده مهربانی و بخشندگی و توجه  امام(ع) را حتی به غیر شیعیان در امور مختلف نشان می دهند.حال اگر کمی با خود فکر کنیم با این سوال روبرو می شویم که امامان بزرگوار که حتی با غیر شیعیان اینچنان رئوف و مهربان هستند، با شیعیان و پیروان واقعی خود چقدر مهربان و رئوف هستند و چقدر به شیعیان خود توجه دارند؟
 
پس عقل حکم می کند که ارتباطمان را با چنین بزرگوارانی بیشتر نماییم و در تمام لحظات از ایشان درخواست و یاری بخواهیم.


:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: ماجرای نان بردن امام صادق (علیه السلام) برای فقرای ظله در شب , وبلاگ مذهبی فردا , سیره ائمه , سیره زندگی امام صادق ع , داستان های امام صادق , فضایل اومه و امام صادق ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : پنج شنبه 30 / 5 / 1393
تصاویر زمینه ویژه شهادت امام صادق (ع)

 

سالگرد شهادت ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت،" امام جعفر صادق (علیه السلام)"  به تمامی شیعیان و محبین آن حضرت تسلیت و تعزیت باد

 

 

 

 

برای ذخیره تصاویر با اندازه اصلی، بر روی تصاویر کلیک نمایید.



:: موضوعات مرتبط: , , ,
:: برچسب‌ها: دانلود تصاویر بیشتر , شهادت امام صادق , سالروز شهادت , امام صادق , تصاویر مذهبی , تصاویر مناسبتیووبلاگ مذهبی فردا , دانلود تصویر زمینه مذهبی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : پنج شنبه 30 / 5 / 1393
حکم امام علی (ع)در منازعه دو زن بر سر یک طفل

 شیخ مفید در ارشاد فرموده که روایت شده در خلافت عمر دو زن برسر طفلی نزاع داشتند و هر کدام آن طفل را  ادعا می کردند. حکم این موضوع بر عمر مشکل شد. ناچار به امیرالمومنین (ع) پناهنده گردید. آن حضرت آن دو زن را احضار فرمود. چندان که آن دو را پند و اندرز نمود مفید واقع نشد.

 

امیرالمومنین (ع) فرمودند : پس حال که چنین است اره ای  برای من بیاورید. عمر گفت اره برای چیست؟ امام فرمود : این طفل را دو حصه کنم ، یک حصه به این زن بدهم و یک حصه به آن زن. یکی از آن دو زن چون این مطلب را بشنید ، گفت : الله الله یا اباالحسن! اگر ناچار طفل را  می خواهی دو قسمت کنی من نصف خود را به آن زن بخشیدم. طفل را دو قسمت نکن. و آن زن دیگر ساکت بماند. حضرت فرمود : الله اکبر  این طفل پسر تو است چرا که اگر پسر او بود به حال این طفل دقت می کرد ، چناچه تو دقت کردی .

 

پس آن زن دیگر اقرار کرد که طفل ازآن مصاحب من است . این وقت عمر از این قضاوت و داوری  بسیار مسرور گردید و دعای خیر در حق آن حضرت نمود. زیرا که آن حضرت او را فرج بخشید و در مناقب بعد از نقل خبر فرموده این حکم سلیمان بن داود بود در حال صغر و کودکی 

 

منبع: کتاب قضاوت های امیر المومنین(ع). صفحه 72



:: موضوعات مرتبط: قضاوت های امام علی (ع) , ,
:: برچسب‌ها: قضاوت های امیرالمومنین , ماجرای قضاوت امیرالمومنین , فردا , وبلاگ مذهبی , منازعه دو زن بر سر یک طفل ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : شنبه 28 / 5 / 1393