اطلاعیه

 با سلام خدمت شما کاربران عزیز وبلاگ مذهبی فردا

 

 پس از مدت ها به یاری خداوند متعال و عنایات حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و کمک شما کاربران عزیز، بخش "نامه ای به امام عصر (ع)" فعالیت خود را آغاز کرد و نامه ها و درد دل های کاربران عزیز را بدون ذکر نام در خود جای می دهد.

 

با توجه به بازخورد های مثبتی که در طی فعالیت بخش نامه ها شاهد بودیم، تصمیم بر این شد تا بصورت رسمی از شما کاربران عزیز برای ارسال نامه و درددل های خود دعوت نماییم.

 

لازم به ذکر است که نامه های و درد دل های دریافتی از سمت شما، بدون ذکر نام در وبلاگ قرار می گیرد.پس از هم اکنون می توانید از بخش ارسال نظر خصوصی در بخش نظرات این مطلب و یا ارسال به نشانی farda1@ymail.com بصورت فایل WORD، نامه ها و درد دل های خود را برای ما ارسال نمایید.

 

در آخر نیاز به ذکر است که نامه ها و درد دل هایی که از سمت کاربران ارسال می شود و در وبلاگ منتشر می شود،الزاما از سمت گروه مذهبی فردا مورد تایید محتوایی نیست.زیرا ممکن است نامه ها بطور ناخواسته محتوای اشتباهی از نظر عرفی و یا شرعی داشته باشد. پس گروه مذهبی فردا مسئولیتی در مورد محتوای مطالب ارسال شده ندارد و بنابر "رعایت امانت" تغییری در محتویات نامه ها ایجاد نمی کند.

گروه مذهبی فردا



:: برچسب‌ها: درد و دل با امام زمان , نامه ای به امام زمان , ویبلاگ مذهبی فردا , درد و دل های خودمونی , امام مهربانی , حضرت مهدی عج , درد دل با حضرت مهدیارسال درد دل به وبلاگ , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : سه شنبه 30 / 6 / 1393
عجز ابوبکر در مقابل سوال شخص یهودی و پاسخ حضرت علی(علیه السلام) به آن سوال

 شیخ مفید در ارشاد می نویسد که بعضی از احبار یهود به نزد ابوبکر آمدند و از او سوال کردند که تو خلیفه پیغمبر این امت هستی ؟ گفت : بله

 

یهودی گفت : ما  در کتب  یافته ایم  که خلفاء انبیا ،  اعلم همه امت باشند . خبر بده مرا از خدای خود که در کجاست . ابوبکر گفت :  در آسمان است . در عرش خود . 
 
یهودی گفت : بنابراین زمین از خدای شما خالی است و لازم دارد که خدای متعال در یک مکانی که غیر مکانی است ، باشد . 
ابوبکر گفت : این سخن زنادقه است که می گویی از نزد من دور شو  والاّ  فرمان می دهم تا سر از بدن تو بردارند . یهودی برگشت و از گفتار ابوبکر همی تعجب کرد که : این چگونه خود را خلیفه پیغمبر می داند و به اسلام استهزاء می کند . به ناگاه امیرالمومنین را ملاقات کرد و حضرت    فرمود : ای مرد یهودی !  خبر تو به من رسید که از ابوبکر چه پرسیدی که او تو را تهدید کرد و نتوانست جواب بگوید . اکنون من تو را جواب می گویم . آگاه باش که نمی توان گفت خدا کجاست.
 
خداوند خالق مکان هاست و بالاتر از این است که برای او چیزی و مکانی فرض کرد . او در همه جا حاضر و ناظر است  و  محیط به هر شیئی هست و هیچ چیز به او محیط نمی شود و او را مس نمی کند.فقط علم خدا به او محیط است . من آنچه در کتاب شما دیدم به تو خبر می دهم. اگر مطابق با آن باشد ایمان می آوری ؟ 
 
یهودی گفت : البته ایمان می آورم . 
 
حضرت فرمود : در فلان جای کتاب شماست که موسی بن عمران یک روز نشسته بود ملکی از شرق آمد . موسی بن عمران از او پرسید از کجا آمده ای ؟ گفت : از نزد پرور دگار خود.
 
کلکی دیگر آمد. از او پرسید از کجا آمده ای؟  گفت : از مغرب از نزد پروردگار خود.
 
ملکی دیگر آمد . از او پرسید از کجا آمده ای ؟  گفت : از آسمان هفتم . از نزد پروردگار خود . 
 
ملکی دیگر آمد . از او پرسید از کجا آمده ای ؟  گفت : از طبقه هفتم زمین از نزد پروردگار خود.
 
آن وقت موسی (علیه السلام) گفت : پاک و منزه است خدایی که مکانی از او خالی نیست و در مکانی نیست نزدیک تر  از هر مکان . یهودی گفت : «اشهد ان هذا هو الحق و انک احق بقام النبی  ممن استولی علیه اشهد ان لا اله الا الله و  اشهد ان محمداً رسول الله و اشهد انک وصیه و خلیفته من بعده قال المفید و امثال هذه الاخبار کثیره » 
 
منبع:« کتاب قضاوت های حضرت امیرالمومنین (ع) ـ شیخ ذبیح الله محلاتی ـ صفحه 213 » 
 


:: موضوعات مرتبط: قضاوت های امام علی (ع) , ,
:: برچسب‌ها: قضاوت های امیرالمومنین , ماجرای قضاوت امیرالمومنین , فردا , وبلاگ مذهبی , عجز ابوبکر در قبال پاسخ حضرت علی (ع) به سوالش ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : دو شنبه 29 / 6 / 1393
شباهت های حضرت مهدی علیه السلام و حضرت ابراهیم علیه السلام

  یکی از پیامبران بزرگ الهی که شباهت هایی از او در وجود امام زمان علیه السلام می باشد و خداوند داستان حضرت ابراهیم را در سوره هایی همچون آل عمران ، انعام، نساء ، هود ، ابراهیم و عنکبوت آورده است .پیامبر بلند مرتبه خدا ، حضرت ابراهیم در زمان فرمانروایی ظالمانه نمرود به خواست خداوند به طور مخفیانه به دنیا آمد . به علت این که حاکم ظالم آن زمان یعنی نمرود چون فهمیده بود آن کسی که حکومت نمرود به دست او از بین خواهد رفت زمان تولدش فرا رسیده ، دستور داده بود اگر به دنیا آمد او را بکشند . لذا خداوند دوران حمل او را در شکم مادر مخفی نگاه داشت .

حضرت ابراهیم در میان مردمی مشرک و گناهکار زندگی می کرد. او در کودکی نیز از بت ها بیزاری می جست. هنگامی که عمویش بت هایی می ساخت و به او می سپرد تا به کوچه و بازار برده و بفروشد، او با کشیدن بت ها بر زمین خاری و ذلت آن ها را به همگان نشان می داد تا مردم بفهمند سنگ و چوب و خاک قدرتی ندارند که حتی از خود دفاع کنند په رسد با این که خدای دیگران باشد . در واقع او مردم را به خالق خودشان یعنی خدا و عبادت او ترغیب کرده و تربیت نمود

تبر بر دوش بت بزرگ : روزی مردم شهر برای برگزاری جشن از شهر خارج شدند . حضرت ابراهیم از خلوت بودن شهر استفاده کرد ، به بت خانه رفت و تمام بت ها را به جز بت بزرگ شکست ، تبر را نیز بر دوش بت بزرگ گذاشت تا شاید به این صورت مردم  متنبه شوند . اما مردم هنگامی که از ماجرا آگاه می شوند درصدد انتقام از شکننده ی  بت ها بر می آیند .

 

هنگامی که از حضرت ابراهیم می پرسند چه کسی بت ها را شکسته است ؟ ایشان در جواب می فرمایند : تبر بر دوش بزرگ است از او بپرسید . چه بسا خود او این کار را کرده باشد! مردم همه اقرار کردند که بت چنین قدرتی ندارند تا این کار را بکند . آنگاه حضرت ابراهیم تذکر مهمی را یادآور شد :چطور شما چیزی هایی را می پرستید که حتی نمی توانند از خودشان دفاع کنند . اما مردم نمی پذیرند  و به دستور نمرود ، کوهی از هیزم توسط مردم گردآوری می شود .

 

در این هنگام حضرت ابراهیم به نام پنج تن آل عبا (محمد ، علی ، فاطمه ، حسن ، حسین علیهم السلام) توسل می کند . خداوند توسط فرشتگان از بهشت برایش پیراهنی می فرستند که با پوشیدن آن پیراهن آتش انبوه در مقابل دیدگان همه جمعیت برای حضرت ابراهیم به باغ و بوستان تبدیل می شود

 

چند نکته :  

 

مانند قوم حضرت ابراهیم و ... ، جاهل نباشیم ! بلکه عاقل باشیم و زمانی که مورد خطاب آیه ای  از قرآن کریم یا روایاتی از معصومان و  ...  قرار گرفتیم ، با دیده عقل بدان بنگریم و راه خدا را از توده جمال جدا کنیم  و به دستورات عقلمان عمل کنیم .  

 

ضرب المثل «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو»در مواردی غلط است زیرا با اینکه حضرت ابراهیم علیه السلام در میان مردمی مشرک زندگی می کردولی همرنگ جماعت نشد».

 

شاید ما بت هایی از چوب و سنگ را نمی پرستیم ولی در کل هر چیزی که ما را از خدای متعال و امام عصر علیه السلام دور کند ، حکم بت را برای ما دارد.

 

تعجبی ندارد که شیعه در آتش نسوزد چرا که طبق آیه83  سوره مبارکه صافات (وَ إنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِابراههیمَ) یکی از شیعیان امیرالمومنین سلام الله علیه ، حضرت ابراهیم است

 

همان طور که دوران حمل و تولد حضرت ابراهیم مخفی بود ، دوران حمل و تولد امام زمان نیز به دلیل ناامنی از دست حاکمان بنی عباس مخفیانه صورت گرفت

 

پیراهنی که خداوند توسط جبرئیل برای حضرت ابراهیم فرستاد تا از آتش مصون بماند، اکنون نزد امام زمان علیه السلام است . زیرا ایشان وارث انبیاء هستند

 



:: موضوعات مرتبط: شباهت های 14 معصوم(ع) و پیامبران , ,
:: برچسب‌ها: حضرت ابراهیم , وبلاگ مذهبی فردا , شباهت های حضرت ابراهیم و حضرت مهدی , ائمه در زمان انبیا , شباهت های حضرت مهدی در پیامبران , مهدی موعود , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : دو شنبه 29 / 6 / 1393
بخشی از زندگی حضرت معصومه سلام الله علیه

 نام مقدس ایشان فاطمه کبری علیه السلام ومعصومه لقب ایشان است که امام رضا علیه السلام به ایشان اطلاق کرده است.دلیل اینکه نام ایشان فاطمه کبری میباشداین است که ایشان چند خواهر دیگربه نام های فاطمه وسطی"فاطمه صغری"فاطمه اخری"داشتندوایشان بزرگترینشان (کبری)بودند.

 

این دخترپاک ومعصوم امام موسی کاظم علیه السلام درروز اول ذی قعده الحرام سال173هجری قمری درمدینه ازمادر پاکش نجمه خاتون متولد شدودومین وآخرین فرزند نجمه خاتون بود که25 سال پس ازامام رضا علیه السلام فرزند بزرگتر نجمه خاتون چشم به جهان گشود. بیش از ده سال ازعمرشریفشان نگذشته بودکه پدربزرگوارشان امام موسی کاظم  علیه السلام بازهر........هارون به شهادت رسیدوسایه ی غم واندوه برقلب شریفشان احاطه یافت.
 
پس ازان تنها دلخوشی ومایه ارامش ایشان برادربزرگوارشان امام رضا(ع)بودنداما ناگهان مامون نیرنگ بازوملعون راه پدرش را در پیش گرفت ووجود مقدس امام رضا علیه السلام را ازکانون خانواده جدا کرده وان حضرت را با ظاهری محترمانه اما به اجبار به سفری بی باز گشت به خراسان وادار نمود.یک سال پس ازسفرامام رضا علیه السلام به خراسان ان امام بزرگوار به وسیله ی نامه خواهر خویش رابه خراسان دعوت کردند وان بانوی بزرگوارامر امام خودراباوجود خطرهای سرراه اطاعت کردند.
 
البته ایشان برادران وبرادرزادگان خویش رادر طول مسافرت درکنار خود داشتندتابه شهر ساوه رسیدند.در شهر ساوه به دستورمامون بین همراهان حضرت معصومه علیه السلام ودشمنان خاندان عترت وطهارت جنگ سختی در گرفت وتمامی همراهان ایشان به شهادت رسیدند واین بارهم غم سنگینی بر دل ایشان نشست.درآن زمان مردم قم سررسیده بودندوایشان را به شهر خویش بردندتاازشردشمنان درامان بمانند.براساس برخی از اسنادتاریخی درروز23ربیع الاول201هجری قمری حضرت معصومه علیه السلام در میان استقبال پرشورمردم قم وارد این سرزمین شدندوپس از17روزماندن درقم وتحمل بیماری چشم از جهان فرو بستند(یاشهید شدند).
 
فضیلت
 
درفضیلت این بانوی عظیم الشان همان پس که ایشان درحدیثی توسط امام رضا علیه السلام لقب معصومه راصاحب شده اند که این ویژگی معصوم بودن پیش از ایشان تنها به حضرت زهرا سلام ا..علیها اطلاق شده است واینکه طبق حدیث امام صادق علیه السلام ایشان شفاعت کننده ی شیعیان درقیامت اند.در ادامه به این دوحدیث اشاره می کنیم.امام صادق علیه السلام می فرماید:آگاه باشید که خداحرمی داردوان مکه است و پیامبرخداحرمی دارد وآن مدینه است و امیرمومنان حرمی داردوآن کوفه است.اگاه باشیدکه حرم من و فرزندان من بعدازمن قم است.اگاه باشیدکه قم کوفه کوچک ماست.بدانید که بهشت هشت در دارد سه تای ان به سوی قم است.
 
بانویی از فرزندان من به نام(فاطمه)دخترموسی درانجا رحلت میکند که همه شیعیان ما با شفاعت او واردبهشت میشوند.امام رضا علیه السلام فرمودند:من زارالمعصومه بقمکمن زارنی:یعنی:هر کس معصومه را درقم زیارت کندمانندکسی است که مرازیارت کرده باشد.همین حدیث امام رضا علیه السلام وبیان امام صادق علیه السلام که می فرماید ایشان شفاعت کننده ی شیعیان هستند و همچنین صدور زیارت  نامه ازجانب امام رضا علیه السلام برای ایشان که به جز حضرت زهرا سلام ا...برای بانوی.......نشده است به روشنی نشان دهنده ی معصومیت آن بانوست.
 
فضیلت زیارت آن حضرت:
 
امام رضا علیه السلام درفضیلت زیارت حضرت معصومه علیه السلام فرمودند.(من زارهافله الجنه)یعنی هر کس اورازیارت کندبهشت ازان اوست.همچنین ایشان فرموده اند: (من زارالمعصومه بقم کمن زارنی)یعنی:هرکس حضرت معصومه رادرقم زیارت کند همانند کسی است که مرا زیارت کرده است.
 
منبع:ازکتاب حضرت معصومه سلام ا...علیها
 


:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: حضرت معصومه , زندگی نامه حضرت معصومه , سیره ائمه , فصایل اهل بیت , ائمه , فردا , وبلاگ مذهبی فردا , فضایل زیارت حضرت معصومه , زیارت ائمه معصوم ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : شنبه 25 / 6 / 1393
نامه جوانی 21 ساله به امام زمان(عج)

 سلام آقاچند وقتیه خیلی دلم میخوادبرات نامه بنویسم.اقاجون از اون موقع که توروشناشختم خیلی خیلی خواستم باها دردودل کنم چرا که خیلی گشتم ولی فهمیدم غیرازشماکسی که بتونه به حرفم گوش کنه نیست.چراکه شما به روایت امام رضا علیه السلام مثل یه پدردلسوزبلکه شاید بالاترازاو:شاید که نه قطعا بالاتر ازاون هستید.

 

اقاجون من یه جوان دانشجوی 21ساله هستم وشمارو خیلی میشناسم اقای من-مولای من-مندوست دارم بااین نامه کمی از مشکلاتمو با شمادرمیون بزام وباشمارازو نیاز کنم اقای من دوست دارم به شما خیلی نزدیک بشم وحتی شاید اینکه دل شمارو ازدست خودم بشکنم یااینکه شمارو دیگه بابت گناهای خودم خون الود کنم.

 

ای پدرمهربون من میخوام شما به من کمک کنی که دیگه گناه نکنم من میخوام فقط شما از دست من راضی باشید.اقاجون دلم خیلی خیلی برات تنگ شده اقا جون چطور بگم دلم خیلی هواتو کرده دیگه میخوام تصمیم بگیرم شماازدست من راضی باشید اقا جون من هرلحظه-هرثانیه وجود شمارو حضور شمارو توزندگی درک مبکنم خلاصه اقاجون خواستم بگم دلم خیلی برات تنگ شده اقا جون دوری پدروفرزند خیلی سخته مخصوصا برای پدر.

 

میدونم هر لحظه منتظر دیدار مایی ولی فرزند هم باید سعی کنه که درنبودپدر به وظایف خودش به نحو احسن انجام بده تا وقتی که پدر برمیگرده یا اینکه به فکر فرزنده ونگاهش میکنه از دست او راضی باشه ودرپایان آقا مولای من ولی نعمت من خیلی خیلی دلم واست تنگ شده..دوست دارم یاصاحب الزمان ادرکنی



:: موضوعات مرتبط: نامه ای به امام عصر(ع) , ,
:: برچسب‌ها: درد و دل با امام زمان , نامه ای به امام زمان , ویبلاگ مذهبی فردا , درد و دل های خودمونی , امام مهربانی , حضرت مهدی عج , درد دل با حضرت مهدی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : شنبه 25 / 6 / 1393
حدیث هفته

 

حضرت صاحب الزمان (عج):

 
إنّا غَیرُ مُهمِلین لِمُراعاتِکُم وَلا ناسینَ لِذِکرِکُم وَ لَولا ذلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداءُ
 
ما شما را به خودتان وا نگذاشتیم و فراموشتان نکرده ایم و اگر اینطور نبود قطعا مشکلات و دشمنان شما را از پا در می آوردند.
 
 

بحارالانوار ج 53 ص 174

 
 
 

اندکی تامل:

 
امام زمان (ع)که مانند پدری دلسوز برا ی شیعیان هستند اینگونه به یاد ما شیعیان بوده و از ما محافظت و نگاه بانی می فرماید.حال ما فرزندان این پدر مهربان با او چگونه رفتار می کنیم و محبت های اورا چگونه پاسخ می دهیم؟؟؟بیایید برای یک بار هم که شده دعایی خالصانه و مخلصانه به در گاه خدای متعال برای سلامتی و فرج کنیم و از خداوند قادر ظهور پدرمان را طلب کنیم و بدانیم خداوند تبارک و تعالی دعاهایمان را مستجاب می فرمایند چرا که در خود قرآن می فرمایند { ادعونی استجب لکم}


:: برچسب‌ها: حدیث , حدیث هفته , امام زمان , (ع) , حدیث شریف , بحارالانوار , حدیث انا غیر , وبلاگ مذهبی فردا , احادیث امام زمان , حدیث هفته ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : یک شنبه 21 / 6 / 1393
حکم حضرت علی(ع) در باطل کردن حیله حنفللِۀ بن ابی سفیان (در عصر رسول خدا(ص))
چون رسول خدا به مدینه هجرت نمود ودایع و امانات مردم که در نزد آن حضرت بود به امیرالمومنین (ع) سپرد تا آن ها را به صاحبانشان بسپارد . حنفلله بن ابی سفیان  ، عصیر بن وایل ثقفی را طلبیده و او را گفت : برو در نزد علی بن ابیطالب هشتاد مثقال طلا از او ادعا کن . 
 
بگو من هشتاد مثقال طلا در نزد محمد به امانت گذارده ام  و فعلا او به سمت مدینه فرار کرده و شما وکیل او هستی این مبلغ را باید به من رد کنی و اگر از تو شاهد طلبید ما جماعت قریش همه شهادت می دهیم و در قبال این کار تو ، فعلا صد مثقال طلا که ده مثقال آن گردنبند مادرم هند است ، به تو عطا می کنم . 
 
عصیر بن وایل آمد نزد امیرالمومنین (ع) و آنچه به او تعلیم داده بودند ادعا کرد . حضرت از او علامت آن امانت را طلبید . پس هر آنچه در میان ودایع و امانات تفحص کرد اثری  ندید. و هر امانتی نام صاحبش بر آن نوشته شده بود و نام عصیر در آن نبود . آن حضرت چندان که عصیر را نصیحت کرد فایده نبخشید . گفت : مرا چند شاهد می باشد ، اینک ابوجهل و پسر او عکرمه  و عقبه بن ابی معیط و ابوسفیان و پسرش حنفلله برای شهادت حاضرند . آن حضرت دانست که حیله ای  در کار است ، فرمان داد تا شهود را در خانه کعبه حاضر سازند . آنگاه عصیر را طلبید در جایی که شهود سخن او را استماع نکنند و فرمود ای برادر ثقفی بگو این امانت را چه وقت از روز به رسول خدا (ص) سپردی ؟
 
گفت : هنگام وسط روز امانت را از دست من گرفت و به غلام خود سپرد . پس ابوجهل را طلبید . او سر از شهادت برتافت و گفت : بر من واجب نیفتاده است که چنین شهادتی بدهم . 
 
پس ابوسفیان را طلبید و از او سوال کرد . ابوسفیان گفت : هنگام غروب آفتاب به محمد رد کرد و محمد آن را گرفت و در آستین خود نهاد . پس حنفلله را طلبید . او گفت : هنگامی که خورشید در وسط آسمان بود این امانت را محمد گرفت و در دست خود داشته تا عصیر مراجعت کرد . 
 
پس عقبه را طلبید و از او سوال کرد . عقبه در جواب گفت : محمد این امانت را هنگام عصر تسلیم گرفت  و فورا آن را فرستاد به خانه خود . 
 
پس عکرمه را طلبید و از او سوال کرد . عکرمه در جواب گفت : محمد این امانت را هنگام طلوع آفتاب تسلیم گرفت و آن را به خانه فاطمه بنت اسد فرستاد. 
 
عصیر چون این شهادات را مختلفه و متناقضه بشنید  دگرگون شد و دانست که کار او به رسوایی می کشد . حضرت امیر فرمود : عصیر رنگ تو چرا زرد شد و انقلابی در تو پدید آمد ؟
 
عصیر عرض کرد : یا علی رستگار نخواهد شد کسی که مکر و حیله کار او باشد . براستی که من در این بیت از محمد امانتی ندارم.
 
حنفلله بن ابی سفیان مرا مغرور کرد و ابوسفیان مرا فریب داد . آنگاه آن ها گردنبند هند که نام او بر گردنبند نقش است به من رشوه دادند.
 
 
منبع :« کتاب قضاوت های حضرت امیرالمومنین صفحه 9 »


:: موضوعات مرتبط: قضاوت های امام علی (ع) , ,
:: برچسب‌ها: حیله حنفله برای امام علیع , وبلاگ مذهبی فردا , قضاوت های امیرالمومنین , سیره ائمه , معرفی کتاب , امام علی ع , حضرت علی , داستان های حضرت علی , حکم آن حضرت علی در باطل کردن حیله حنفللِۀ بن ابی سفیان (در عصر رسول خدا(ص)) ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : یک شنبه 21 / 6 / 1393
سوختن هارون مکی در آتش به سبب امام صادق (علیه السلام)

 روایت کرده اند  از مامون رقّی که گفت : در خدمت آقایم امام صادق(علیه السلام)بودم سهل بن حسن خراسانی وارد شد و سلام کرد بر آن حضرت و نشست و گفت : یا بن رسول الله ! از برای شماست رأفت و رحمت، و شما اهل بیت امام هستید ، چه مانع است شما را که از حق خود بنشینی با آنکه می یابی از شیعیانت صدهزار نفر که مقابلت شمشیر بزنند . 

 

حضرت فرمود : بنشین ای خراسانی رعی ا... حَقَکَ . پس فرمود : ای حنیفه ! تنور را گرم کن . پس آن کنیز تنور را گرم کرد که مانند آتش سرخ شد و بالای آن سفید گردید . آنگاه فرمود : ای خراسانی برخیز و بنشین در تنور ! مرد خراسانی عرض کرد : ای آقای من یا بن رسول الله ! مرا عذاب مکن به آتش و از من بگذر. خدا از تو بگذرد . 
 
فرمود : از تو گذشتم ، پس در این حال بودم که هارون مکی وارد شد و نعلینش را به انگشت    سبابه اش  گرفته بود ، عرض کرد : السلام علیک یا بن رسول الله . حضرت فرمود : نعلین را از دستت بینداز و بنشین در تنور . راوی گفت که : هارون کفش را از دست انداخت و در تنور نشست و حضرت رو کرد به مرد خراسانی و شروع کرد با او حدیث خراسان گفت مانند کسی که مشاهده می کند آن را . پس فرمود : برخیز ای خراسانی و نظر کن به داخل تنور . ، گفت : برخاستم و نظر کردم در تنور . دیدم هارون را که چهار زانو نشسته . آنگاه از تنور بیرون آمد و بر ما سلام کرد . حضرت فرمود : در خراسان چند نفر مثل این مرد است ؟ گفت : به خدا قسم یک نفر نیست . 
 
فرمود : ما خروج نمی کنیم در زمانی که نمی بینی در آن پنج نفر که معاضر باشد از برای ما ، ما داناتریم  به وقت خروج .
 
منبع:<<منتهی الآمال ،ج 3، باب 14 ، ص 1976>>
 
 

نکته قابل تامل:

 
این واقعه در زمان امام صادق علیه السلام رخ داده است . حال آنکه صدها سال از آن واقعه می گذرد و امام صادق ،امام رضا، امام جواد ،امام هادی و امام عسگری (علیهم السلام) را شهید کردند اما چه شد آن صد هزار نفر ؟!!!
 
در زمان ما چه اتفاقی می افتد ؟ امام زمان ما در چه حالتی به سر می برند ؟ 
 
یکی از القاب آن حضرت ،« شرید » است. (شرید به معنای رانده شده است .)
 
یعنی از این خلق که نه جنابش را می شناسند و نه قدر وجود نعمتش را دانستند و نه در مقام شکرگزاری و ادای حقش برآمدند؛
 
بلکه پس از یاس اوایل ایشان از غلبه و تسلط بر آن جناب و قتل و قمح ذریّه طاهره اخلاف ایشان به اعانت زبان و قلم در مقام نفی و طردش از قلوب برآمدند و ادله بر اصل نبودن و نفی تولدش اقامه نمودند و خاطر ها را از یادش محو نمودند .
 


:: موضوعات مرتبط: فضایل و زندگی امامان (ع) , ,
:: برچسب‌ها: سوختن هارون مکی در آتش به سبب امام صادق علیه السلام , قردا , وبلاگ مذهبی , ماجرای تنور امام صادق , دستور امام صادق به نشستن در تنور , فضایل ائمه , داستان های منهی الآمال , یاری نکردن امام , روایت , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : شنبه 18 / 6 / 1393
بخشی از سیره امام رضا علیه السلام

 شیخ صدوق روایت کرده است از ابراهیم ابن العبّاس که گفت: هرگز ندیدم که حضرت ابوالحسن الرّضا علیه السلام با بد رفتاری و بداخلاقی با کسی سخن گوید، و ندیدم که هرگز کلام کسی را قطع کن( یعنی در میان سخن او سخن گوید) تا کلام خود را تمام کند.

 

و  رد نکرد حاجت احدی را که مقدور او بود برآورد. و( هیچ گاه در حضور کسی که با او نشسته بود پا دراز نفرمود، و در مجلس در مقابل کسی که در برابر او نشسته است تکیه نمی داد،  و هیچ وقت ندیدم او را که به یکی از موالی و غلامان خود بد گوید و فحش دهد، و... ).

 

و چون خلوت می فرمود و سفره غذا نزد او پهن می کردند؛ تمام ممالیک خود را سرسفره جمع می کرد، حتی دربان و میرآخور او. و با آنها غذا میل می فرمود. عادت آن جناب آن بود که شب ها کم می خوابید و بیشتر شب ها را از اول شب تا به صبح بیدار بود و روزه بسیار می گرفت و روزه  سه روز از هر ماه که پنج شنبه اول و پنج شنبه آخر ماه و چهار شنبه میان ماه باشد از او فوت نشد. و آن حضرت بسیار احسان می کرد و در پنهانی صدقه می داد. بیشتر صدقات او در شب های تار بود. پس اگر کسی گمان کند که مثل آن حضرت در فضل دیده است، پس سخن او را نپذیرید.

 

 (منتهی الآمال: باب 10،ج3، ص1620 و 1621  . عیون اخبار الرضا علیه السلام: ج2، ص184  . بحار الانوار: ج49، ص90)

  

 سفره غذا

 

یکی از اهل بلخ نمونه ای از تواضع و توجه امام رضا علیه السلام به ضعیفان را چنین نقل می کند: در سفر امام رضا علیه السلام به خراسان من نیز همراه حضرت بودم. روزی بر سر سفره غذا، غلامان سیاه پوست و دیگران نیز حاضر شدند.

 

من به امام رضا علیه السلام عرض کردم: فدایت گدم، اگر اجازه دهی برای اینان سفره ای دیگر بگسترانیم؟ حضرت با تغیّر فرمود: 

 

ساکت باش! خدای همه یکی است. و پدر و مادر اینان نیز با ما یکی است، و پاداش هر کس به اندازه عمل اوست.

 

(بحار الانوار: ج49 ص101  . کافی: ج8 ص230  . وسائل الشیعه: ج24 ص265)

 

دستخطی برای یادگار

 

شخصی از اهالی (( کرمند ))  -که یکی از روستاهای اصفهان بوده-  به عنوان ساربان همراه امام رضا علیه السلام به خراسان آمد. او هنگام بازگشت  نزد حضرت رفت و عرض کرد: یابن رسول الله، نوشته با خط مبارک خود به من دهید تا آن را به عنوان تبرک نگه دارم.

  

امام رضا علیه السلام حدیثی نوشت و به او داد:

 

کُن مُحِبّاً لِآلِ مُحَمَّدٍ وَ اِن کُنتَ فاسِقاً وَ مُحِبّاً لِمُحِبّیهِم وَ اِن کانُوا فاسِقینَ.

 

محب آل محمد علیهم السلام باش اگر چه گناهکار باشی، و دوستدار محبین آل محمد علیهم السلام باش اگر چه گناهکار باشند.

 

قطب راوندی د قرن ششم می گویید: این نوشته امام رضا علیه السلام که به ساربان داد، اکنون نزد یکی از اهالی کرمند از روستاهای اصفهان موجود است.

 

(بحار الانوار: ج66 ص253  . الانوار البهیه: ص 224  . الدعوات:  ص28  . خاتمه المستدرک: ج1 ص241  . مستدرک الوسائل: ج12 ص 232،233.)



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: بخشی از سیره امام رضا علیه السلام , امام رضا , سیره زندگی امام رضا , زندگی نامه امام رضا , وبلاگ مذهبی فردا , ولادت امام رضا , سیره ائمه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : سه شنبه 16 / 6 / 1393
مناظره امام رضا علیه السلام با دانشمندان جهان
حسن بن نوفلی گوید : وقتی حضرت رضا علیه السلام بر مأمون وارد شدند ، خلیفه به فضل بن سهل دستور داد تا علمای ادیان و متکلمین مثل جاثلیق1 ، رأس الجالوت ،رؤسای صابئین ،هِربِذ بزرگ ، وزردشتی ها ،عالم رومیان و علمای علم کلام را گرد هم آورده تا گفتار و عقائد حضرت رضا علیه السلام و نیز اقوال آنان را بشنود . 
 
فضل بن سهل نیز آنان را فرا خواند و مأمون را از حضور ایشان با خبر ساخت ، خلیفه نیز دستور داد تا همه را نزد او حاضر کنند ، و پس از خوش آمد گویی به ایشان گفت : شما را برای کار خیری فرا خوانده ام ، مایلم پا پسر عمویم که از مدینه به اینجا آمده مناظره کنید ، فردا اول وقت به اینجا بیایید و کسی از این دستور سرپیچی نکند . ایشان نیز اطاعت کرده و گفتند : 
 
ای امیرالمومنین به خواست خدا فردا اول وقت در این محل حاضر خواهیم شد .نوفلی گوید : ما نزد آن حضرت سرگرم صحبت بودیم که ناگاه یاسر ؛خادم آن حضرت وارد شده و فرمود : سرور من ! امیرالمومنین به شما سلام رسانده و فرمود : برادرت قربانت شود ! دانشمندان مذاهب مختلف ، و علمای علم کلام ، همگی نزد من حضور دارند ، آیا مایلید نزد ما آمده و با ایشان به بحث و گفتگو پردازید ؟ وگرنه خود را به زحمت نینداخته در صورت تمایل ما به خدمت شما بیاییم . 
 
حضرت فرمود : به او سلام برسان و بگو متوجه منظور شما شدم، به خواست خدا فردا صبح خواهم آمد . راوی ادامه داد : هنگامی که یاسر رفت : آن حضرت رو به من کرده فرمود : 
 
« یَا نَوفَلِی أنتَ عِرَاقی وَ رِقَّة ُ العِرَاقِیِّ غَیرٌ غَلِیظَة فَمَا عِندَکَ فِی جَمعِ ابنِ عَمِّی عَلَینَا أهلَ الشِّرکِ وَ أصحَابَ المَقَالاتِ؟ »
«ای نوفلی! تو عراقی هستی و أهل عراق طبع ظریف و نکته سنجی دارند ، نظرت درباره این گرد همایی از علمای ادیان و أهل شرک توسط مأمون چیست؟ »
 
گفتم : او قصد آزمودن شما را دارد و کار نامطمئن و خطرناکی کرده است ،حضرت فرمود : چطور؟ گفتم : متکلمین و أهل بدعت ؛ مثل علما نیستند ، چون عالم ؛مطالب درست و صحیح را انکار نمی کند ، ولی ایشان و همه أهل انکار و مغالطه اند ، اگر بر اساس وحدانیّت خدا با ایشان بحث کنید ، خواهند گفت : وحدانیّتش را ثابت کن ، و اگر بگوئید : محمد صلی الله علیه و آله رسول خداست ، می گویند : رسالتش را ثابت کن ، سپس مغلطه می کنند ، و باعث می شوند که خود شخص ؛ دلیل خود را باطل کند و دست از حرف خویش بردارد ، قربانت گردم ، از ایشان برحذر باشید و خود را مواظبت کنید.حضرت ضمن تبسّمی  فرمود : ای نوفلی ، آیا ترس آن داری ایشان دلائل مرا باطل کرده و مجابم سازند ؟! گفتم : نه به خدا ، درباره شما چنین هراسی ندارم و امیدوارم خداوند شما را بر ایشان پیروز فرماید . 
 
فرمود : ای نوفلی !می خواهی بدانی مأمون چه وقت از این کار پشیمان خواهد شد ؟ گفتم : آری.
 
فرمود : « إذَا سَمِعَ احتِجَاجِی عَلَی أهلِ التَّورَاهً بتَورَاتِهِم وَ عَلَی أهلِ الإنجِیل بِإ نجِیِلِهِم و عَلَی أهلِ الزَّبورِ بِزَبٌورِهِم ... »
 
« وقتی که نظاره کند که با أهل تورات با توراتشان و با أهل انجیل با انجیلشان و با أهل زبور با زبورشان و با صائبین با عبری و با زردشتیان به فارسی و با رومیان به رومی و با هر فرقه ای  از علما به زبان خودشان بحث می کنم ، و آنگاه که همه را مجاب کردم و در بحث بر همه چیره شدم و تمام ایشان سخنم  را پذیرفتند ، مأمون در خواهد یافت آنچه به دنبال آن می باشد در خور او نیست در این زمان است که  پشیمان خواهد شد، لاحول و لا قوه إلا باالله العلی العظیم».
 
باری بامدادان ، فضل بن سهل نزد او آمده و گفت : فدایت شوم ، پسر عموی شما منتظر است، و تمام علما و دعوت شدگان حاضرند ، کی تشریف می آورید ؟ حضرت فرمود : شما زودتر بروید ، من هم به خواست خدا خواهم آمد. سپس وضو گرفته ، و مقداری سویق (نوعی خوراکی از قبیل آش یا حلیم است) میل فرموده وقدری نیز به ما دادند ، آنگاه همه خارج شده نزد مأمون رسیدیم ، مجلس پر از جمعیت بود و محمد بن جعفر (عموی آن حضرت) به همراه گروهی از سادات و نیز فرماندهان لشکر در آن مجلس حضور داشتند .
 
وقتی آن حضرت حاضر شدند ، مأمون و محمد بن جعفر و تمام سادات حاضر در مجلس به احترام امام رضا علیه السلام برخاستند ، حضرت و مأمون نشستند ولی بقیه همان طور ایستاده بودند تا اینکه خلیفه دستور نشستن داد ، و مأمون مدتی با آن حضرت گرم صحبت شد سپس رو به جاثلیق کرده و گفت : ای جاثلیق !این فرد علی بن موسی بن جعفر ؛ پسر  عمویم، و از اولاد فاطمه- دخت پیامبرمان- و علی بن ابی طالب-صلوات الله علیهم- می باشد، میل دارم با او صحبت کنی و بحث نمایی و حجت آوری و انصاف را رعایت  کنی. جاثلیق گفت : ای امیرالمومنین ! چگونه با کسی بحث کنم که به کتابی استدلال می کند که من آن را قبول ندارم ، و به گفتار پیامبری احتجاج می کند که من به او ایمان ندارم ؟ امام  فرمود: «یَا نَصرَانِی فإنِ احتَجَجتٌ عَلَیکَ بإِنجِیِلِکَ أ تٌقِرٌّ بِهِ ؟ »
«ای مرد مسیحی، اگر از انجیل برایت دلیل بیاورم آیا می پذیری ؟»    
 
جاثلیق گفت : مگر می توانم آنچه انجیل فرموده ردّ کنم ؟ به خدا قسم بر خلاف میل باطنی ام  آن را قبول خواهم کرد . امام فرمود : اکنون ، هر چه می خواهی سوال کن و جوابت را بگیر.
 
پرسید : درباره نبوت عیسی و کتابش چه عقیده ای داری ؟ آیا منکر آن دو هستی ؟ امام فرمود:  
«أنا مٌقِرٌّ بِنٌبٌوَّهِ عیسی وَ کِتابه ومَا بَشَّرَ بِهِ أمَتَه و أقَرَّت بِهِ الحَوَارِیونَ وَ کافِر بِنٌبٌوَهِ کٌلِّ عیسی لَم یٌقِرَّ بِنٌبٌوَّهِ مٌحَمَّد و کِتَاِّبِه و لَم یٌبَشِّر بِهِ أمَّتَه.»
 
«من به نبوت عیسی و کتابش و به آنچه امتش را بدان بشارت داده و حواریون نیز آن را قبول کرده اند ایمان دارم  و به عیسایی که به نبوت محمد صلی الله و علیه و آله و کتاب او ایمان نداشته و امت خود را به او بشارت نداده ؛ کافرم».
 
   جاثلیق گفت : مگر هر حکمی نیاز به دو شاهد عادل ندارد ؟ امام فرمود : آری، او گفت : پس دو گواه عادل از غیر همدینان خود که مسیحیان نیز او را قبول داشته باشند معرفی فرما، و از ما نیز از غیر همدینانت دو شاهد عادل بخواه. امام فرمود : « الآنَ جِئتَ بالنَّصَفَهِ یَا نَصرَانِیٌّ أ لَا تَقبَلٌ مِنِّی العَدلَ وَ المٌقَدَّمَ عِندَ المَسیح عیسَی بنِ مَریَم ؟»
 
«اکنون کلام به انصاف راندی ،آیا فردی که نزد حضرت مسیح علیه السلام دارای مقام و منزلتی بود قبول داری ؟ »
 
جاثلیق گفت : این شخص عادل کیست ؟ نامش را بگو ؟ امام فرمود : نظرت درباره یوحنا دیلمی چیست ؟ جاثلیق گفت : به به ! نام محبوب ترین شخص نزد مسیح را بردی ! امام فرمود :« أقسَمتٌ علیکَ هَل نَطَقَ الانجیلٌ أنَّ یوحَنَّا قَالَ إنَّ المَسیحَ أخبَرَنی بِدِینِ مٌحَمَد العَرَبیَّ ؟ و بَشَرنی بِهِ أنَّهٌ یَکونٌ مِن بَعدی ؟ فَبَشَّرتٌ بِهِ الحَوَارِیِّینَ فَآمَنوا بِهِ ؟ »
 
« تو را سوگند می دهم آیا در انجیل نیامده که یوحنا گفت : مسیح مرا به کیش محمد عربی آگاه نمود و بشارت داد که بعد از او خواهم آمد  و  من نیز به حواریون مژده دادم  و آنان نیز به او ایمان آوردم ؟ »
 
جاثلیق گفت : بله ، یوحنا از قول حضرت مسیح این طور نقل کرده و نبوت مردی را بشارت داده و هم به اهل بیت و وصی او مژده دادع ، ولی معین نکرده که این ماجرا چه وقت اتفاق خواهد افتاد  و ایشان را برای ما معرفی نکرده است تا ایشان را بشناسیم . امام فرمود : «فإن جِئناکَ بِمَن یَقرَأٌ الإنجیلَ فَتَلَا عَلَیکَ ذِکرَ مٌحَمَد وَ أهلِ بَیتِهِ و أٌمَتِهِ أ تٌومِنٌ بِهِ ؟ »
 
«اگر فردی که بتواند انجیل بخواند را در اینجا حاضر کنم و مطالب مربوط به محمد و أهل بیت و امت او را برایت تلاوت کند آیا ایمان می آوری ؟ »
 
جاثلیق گفت : سخن نیکی است، آن حضرت نیز ضمن احضار نِسطاس رومی او را فرا نمود : سفر سوم انجیل  را تا چه حدی در حفظ داری؟ گفت : به تمام و کمال آن را حفظ می باشم ، سپس  رو به رأس الجالوت نموده و فرمود : آیا انجیل خوانده ای ؟ گفت : آری، امام فرمود : من سفر سوم را می خوانم ، اگر در آن جا مطلبی درباره محمد وأهل بیت او علیهم السلام و امتش بود، شهادت دهید و اگر مطلبی در این باره نبود ، شهادت ندهید ، سپس امام علیه السلام ضمن خواندن سفر سوم تا به ذکر پیامبر رسید ؛ توقف کرده و فرمود : ای نصرانی تو را به حق مسیح و مادرش قسم ،آیا دریافتی که من عالم به انجیل می باشم ؟ گفت : آری، سپس مطلب مربوط به محمد و أهل بیت و امتش را تلاوت فرمود ، گفت : حال چه می گویی ؟ این عین سخن مسیح علیه السلام است ، اگر مطالب انجیل را تکذیب کنی ، موسی و عیسی علیهما السلام را تکذیب کرده ای و اگر این مطلب را منکر شوی ، قتل تو واجب است ، زیرا به خدا و پیامبر و کتاب خود کافر شده ای ، جاثلیق گفت : مطلبی را که از انجیل برایم روشن شود انکار نمی کنم ، بلکه بدان اذعان دارم . امام فرمود : شاهد بر اقرار او باشید. امام ادامه داد : هر چه می خواهی سوال کن .جاثلیق گفت : حواریون حضرت مسیح و نیز علمای انجیل چند نفر بودند ؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود : از خوب کسی پرسیدی ؛ حواریون دوازده نفر و عالم و برترشان ألوقا بود . و علمای مسیحیان سه نفر بودند : یوحنای اکبر در «أخ»، یوحنایی در «قرقیسیا» ، و یوحنای دیلمی در رجّازو مطالب مربوط به رسول خدا صلی الله و علیه و آله و أهل بیت و امت او نزد وی بوده و هم  او بود امت عیسی و بنی اسرائیل را به نبوت حضرت محمد و أهل بیت و امتش ، مژده داد . سپس فرمود : ای مسیحی ، قسم به خدای ما به عیسایی که به محمد صلی الله و علیه و آله مومن بود ، ایمان داریم ، و نسبت به عیسایی شما ایرادی نداریم جز ضعف و ناتوانی و کمی نماز و روزه او!. جاثلیق گفت : به خدا سوگند دانش خود را تباه ساخته و خود را تضعیف نمودی، می پنداشتم تو عالمترین فرد در بین مسلمین هستی ! امام فرمود : مگر چطور شده ؟ جاثلیق گفت : شما معتقدی که عیسی ضعیف بود و کم روزه می گرفت و کم نماز می خواند و حال آنکه آن حضرت حتی یک روز هم بدون روزه سپری نساخته و یک شب نیز به خواب نرفت ، و همیشه روزها روزه بود و شب ها شب زنده دار !
 
امام فرمود : فَلِمَن کَانَ یَصٌومٌ و یٌصَلِّی ؟ « برای نزدیکی و تقرب به چه کسی روزه می گرفت ونماز می خواند ؟!
 
جاثلیق نتوانست جوابی دهد و ساکت ماند 2.
 
«خوانندگان محترم برای مطالعه ادامه مناظره امام رضا علیه السلام با دانشمندان دیگر به کتاب 350 پرسش و پاسخ در محضر علی بن موسی الرضا علیه السلام ص 167 مراجعه کنید.» 
 
(1-جاثلیق : عالم بزرگ نصاری ، و رأس الجالوت : عالم بزرگ یهود ، وهربذ بزرگ : عالم بزرگ زردشتیان می باشد.)
 
(2-در حقیقت امام علیه السلام با این جَدَل ، عقیده آنان مبنی بر الوهیت حضرت عیسی علیه السلام را باطل نمودند.) 
 

 



:: موضوعات مرتبط: مناظرات امامان (ع) , ,
:: برچسب‌ها: مناظره امام رضا علیه السلام با دانشمندان جهان , مناظره امام رضا ع , فردا , گروه مذهبی فردا , مناظرات ائمه ع , امام رضا ع , امام هشتم , مناظرات امام هشتم , امام صادق ع ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : دو شنبه 15 / 6 / 1393
ولادت با سعادت حضرت امام رضا (علیه السلام)

 میلادعالم آل‌محمد(ص)،هشتمین‌حجت‌سرمد،نگین‌درخشان‌وطن،السلطان اباالحسن
حضرت امام رضا (علیه السّلام)
مبارک باد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: , , ,
:: برچسب‌ها: ولادت با سعادت حضرت امام رضا (علیه السلام) , عکس تولد امام رضا , وبلاگ مذهبی فردا , او می آید , تصاویر مناسبتی و مذهبی , تصاویر زمینه ولادت امام رضا ع , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : دو شنبه 15 / 6 / 1393
حکم حضرت علی(ع) در جلوس طفلی برسر ناودان

 علامه مجلسی در جلد نهم بحار صفحه  487 روایت کرده که طفل شش ماهه ای  برسر ناودان آمد به این طریق که از بالای سطح به سینه کشیدن خود را به ناودان رسانید و بر سر ناودان قرار گرفت 

 

مادرش با اضطراب برسر بام دوید اما دسترسی به ناودان پیدا نکرد . فریاد صیحه او بلند شد . همسایگان از زن و مرد به خانه ریختند ، نردبانی نصب کردند فایده نکرد از جهت طول ناودان و بلندی دیوار.  عمر از آن کوچه عبور می کرد. بانگ ناله شنید ، به خانه درآمد ، چون از قضیه آگاه شد   گفت : چاره این کار جز علی بن ابیطالب  کس دیگر قادر نیست ، زود او را خبر کنید . 

 

بستگان آن طفل با ناله به طرف آن حضرت شتاب گرفتند. چون حضرت حاضر شد مادر طفل بنا کرد صیحه کشیدن و نالیدن . 

 

حضرت به سوی آن طفل نظری فرمود ، کلمه ای  ادا نمود که کسی نفهمید . پس آن حضرت فرمود طفلی همانند این طفل برسر بام ببرید. چون بردند آن دو طفل به یکدیگر نظری کردند و به زبان خود مثل اینکه تکلم می کنند . به ناگاه دیدند که طفل از سر ناودان رفت بالای  سطح. مادرش آمد او را در بر گرفت  و صدای هل هله و شادی از اهل خانه چنان بالا گرفت که مردم مثل آن را کمتر دیده بودند 

 

منبع:قضاوت های امیرالمومنین (ع)- صفحه 73

 


:: موضوعات مرتبط: قضاوت های امام علی (ع) , ,
:: برچسب‌ها: حکم حضرت علی(ع) در جلوس طفلی برسر ناودان , وبلاگ مذهبی فردا , قضاوت های امیرالمومنین , سیره ائمه , معرفی کتاب , امام علی ع , حضرت علی , داستان های حضرت علی , ماجرای کودک بر سر بام ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : سه شنبه 9 / 6 / 1393
درد و دل یکی از کاربران وبلاگ با امام زمان(عج)

 سلام،این نامه در اعترافی کنم وعذر خواهی .من در دوستی و رفاقت با هر کس تا این زمان همیشه منفعت  وصلاح دوستانم را به منفعت وسود خود ترجیح داده ام و پشیمان هم نیستم ؛هر چند گاهی آنها گاهی قدر دان نبوده اند و همیشه نگران آنها هستم  واز خدا و اهل بیت برایشان بهترینها را خواستار بوده ام.


یکبار در یک مورد از برخوردهایم با یکی از دوستان هرقدر از او خواستم تا از کارش که به خیال خودم صلاح او نبود پرهیز کند ولی او اینگونه نکرد و چیزی گفت که قلب مرا شکست . بعد از آن دیگر نمیخواستم با او دوستی کنم که در همان روز ها این فکربه ذهنم افتاد و مرا از شما ؛آقا شرمنده ساخت.


با خود گفتم من در این مورد فکر میکنم صلاح دوستم در انجام ندادن آن کار است و با این که معلوم نست نظر من درست است یا نه اینگونهناراحتم ؛ولی شما چه،این دلسوزی که حتما در تمام امور زندگیمان آنچه حقیقتا صلاح ماست میدانید و ما خیلی وقت ها با آن که قلبتان برای ما میتپد کاری میکنیم که میدانیم خطاست و قلب شما را میشکنیم ولی شما چه ؛ بر خلاف من که میخواستم دوستم را مدتی رها کنم حتی لحظه ای ما را رها نمیکنید وباز سراغ کسانی چون مرا میگیرید پس اعتراف میکنم که شما کسی هستی که حقیقتا مرا دوست داشته و آنچه صلاح من بوده می دانسته اید ولی من از شما غافل بوده ام .


پس عذر میخواهم که به کسی چون شما پشت کرده ام و آنگونه که شایسته ی شماست قدردان نبوده ام .


وقول میدهم دیگر شما را تنها نگذارم و دل دشمنانتان را با آن چه شما را ناراحت میکند شاد نکنم.

(برسد به دست کسی که بدون خواندن این نامه هم به هرچه در آن است آگاه است)

 


:: موضوعات مرتبط: نامه ای به امام عصر(ع) , ,
:: برچسب‌ها: درد و دل با امام زمان , نامه ای به امام زمان , ویبلاگ مذهبی فردا , درد و دل های خودمونی , امام مهربانی , حضرت مهدی عج , درد دل با حضرت مهدی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : جمعه 5 / 6 / 1393
معرفی کتاب حضرت معصومه(سلام الله علیها)

 در کتاب حاضر جایگاه و منزلت حضرت معصومه(سلام الله علیها) از زبان اهل بیت و چگونگی ولادت وشهادت ایشان ،القاب و فضیلت زیارت ایشان آمده است.

 

از ولادت تا رحلت؛ نام مقدس ایشان فاطمه کبری. لقب شریف؛معصومه (سلام الله علیها).

 

پدر بزرگوار موسی بن جعفر(ع).   مادر گرامی؛نجمه خاتون

 

ولادت با سعادت ایشان در مدینه منوره در 10ربیع الثانی 201ه.ق(17 روز پس از ورود به قم  ) رحلت با شهادت جانگداز .

محل دفن : قم

از القاب حضرت فاطمه(سلام الله علیها) می توان به معصومه کریمه ی اهل بیت محدثه آل طه اشاره کرد . انتخاب لقب حضرت معصومه از امام رضا (ع) میباشد که فرمود : مَن زارَ المَعصومةَ بِقُم کَمَن زارَنی. هرکس معصومه را در قم زیارت کند مانند کسی است که مرا زیارت کرده است .

 

از فضایل دیگر زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها)می توان اشاره کرد که امام رضا (ع) فرمود : هرکس اورا زیارت کند بهشت ازان اوست.

 

پس حضرت در چه جایگاهی قرار دارد؟؟؟؟؟؟

 

(حدیپی از امام صادق(ع) وجود دارد که فرموده اند؛آگاه باشید که خدا حرمی دارد وآن مکه است /پیامبر خدا حرمی دارد و آن مدینه است/امیرمومنان حرمی دارد و آن کوفه است/ آگاه باشید که حرم من و فرزندان بعد از من قم است)......

 

نام نویسنده: فرید مسعودی



:: موضوعات مرتبط: معرفی کتاب , ,
:: برچسب‌ها: معرفی کتاب حضرت معصومه , وبلاگ مذهبی فردا , فردا , معرفی کتاب مذهبی , دانلود کتاب های مذهبی الکترونیکی , کتاب با موضوع حضرت معصومه , دانلود کتاب حضرت معصومه نویسنده فرید مسعودی , مطالب مذهبی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : جمعه 5 / 6 / 1393
ولادت با سعادت حضرت معصومه (سلام الله علیها)

 ولادت با سعادت "حضرت معصومه (سلام الله علیها)" بر تمامی شیعیان مبارک و تهنیت باد.

 

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: , , ,
:: برچسب‌ها: تصاویر مذهبی , فردا , عکس های پس زمینه کامپیوتر , ولادت حضرت معصومه , روز دختر , تصاویر ولادت حضرت معصومه , وبلاگ مذهبی فردا ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فردا
تاریخ : جمعه 5 / 6 / 1393
حدیث هفته

 

 

امام زمان (ع):
 

 

إنّا غَیرُ مُهمِلین لِمُراعاتِکُم وَلا ناسینَ لِذِکرِکُم وَ لَولا ذلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداءُ
 

 

ما شما را به خودتان وا نگذاشتیم و فراموشتان نکرده ایم و اگر اینطور نبود قطعا مشکلات و دشمنان شما را از پا در می آوردند.
 

 

بحارالانوار ج 53 ص 174
 

 

امام زمان (ع)که مانند پدری دلسوز برا ی شیعیان هستند اینگونه به یاد ما شیعیان بوده و از ما محافظت و نگاه بانی می فرماید.حال ما فرزندان این پدر مهربان با او چگونه رفتار می کنیم و محبت های اورا چگونه پاسخ می دهیم؟؟؟بیایید برای یک بار هم که شده دعایی خالصانه و مخلصانه به در گاه خدای متعال برای سلامتی و فرج کنیم و از خداوند قادر ظهور پدرمان را طلب کنیم و بدانیم خداوند تبارک و تعالی دعاهایمان را مستجاب می فرمایند چرا که در خود قرآن می فرمایند { ادعونی استجب لکم}



:: موضوعات مرتبط: بخش بایگانی وبلاگ , ,
:: برچسب‌ها: حدیث , حدیث هفته , امام زمان , (ع) , حدیث شریف , بحارالانوار , حدیث انا غیر , , , , , , وبلاگ مذهبی فردا , احادیث امام زمان , حدیث هفته ,
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
نویسنده : فردا
تاریخ : چهار شنبه 21 / 6 / 1393